جلال الدین فارسی و ترور ها
و مکرو مکرالله و الله خیرالماکرین
بعد از ترور مطهری، تیمسار قرنی و مهدی عراقی در سال ۵۸ ، برایم مسئله شده بود که:
الف- هر سه را یک گروه بنام فرقان ترور کرده است. بنابراین
ب- از نظر ترور کنندگان چه رابطه مشترکی، بین ترور مطهری، قرنی و عراقی وجود دارد و یا میتواند داشته باشد؟ نتیجه منطقی اینستکه
ج- ترور هرسه نفر، بمنظور هدف مشترک و واحدی از نظر ترور کنندگان آنها را به هم مربوط کرده است، علیرغم اینکه:
د- اولی آیت الله و شخصیتی روحانی و مذهبی، دومی یکی از امرای ارتش و سومی یک شخصیت معمولی بازاری است. ارتباط منطقی مابین این سه نفر که از نظر ترور کنندگان هر سه در یک ردیف، قرار گرفته و ترور شده اند، کدام و یا کدامها می تواند باشد؟
بعد از تفکر و کنکاش در آن زمان به این نتیجه رسیدم که: با وجود اینکه هر سه نفر ترور شدگان از سه طبقه مختلف اجتماعی، حرفه ای و مقامی هستند، اما هر سه دردو وجه با هم مشترکند: وجه اول اشتراک هرسه نزدیکی و نفوذ و اعتماد آنها نزد آقای خمینی رهبر انقلاب و وجه دوم خارج بودن آنها از حزب جمهوری اسلامی است.
گفتن ندارد که آیت الله مطهری از اعتماد کامل آقای خمینی برخور دار و بدین علت تا ایشان ترور نشده بود، رئیس شورای انقلاب و گرداننده اصلی آن بشمار می رفت و ایشان بفرمان آقای خمینی ، مأمور تشکیل شورای انقلاب و مصاحبه کردن با سایر کسانی که برای عضویت در شورای انفلاب در نظر گرفته می شدند، بود.(۱)
آقای هاشمی رفسنجانی هم صراحت دارد که در تشکیل حزب، آقای مطهری با حزب همکاری نکرد و آقای خمینی هم موافق تشکیل حزب نبود اما بر اثر سماجت و پافشاری اینجانب پذیرفتند که حزب تشکیل بشود.(۲)
مرحوم مهدی عراق هم از نهضت ۱۵ خرداد ۴۲ ببعد تا ترور نشده و زنده بود، شخص مورد اطمینان و اعتماد آقای خمینی بود و در نقش مباشر و مسئول تدارکات ایشان عمل می کرد و اما
آقای تیمسار قرنی
تمیسار ولىالله قر نى که در کوتاى ۲۸ مراد سیا علیه دکتر مصدق شرکت داشته(۳ ) و بعد رئیس رکن ۲ ارتش شده است و در رابطه با کودتاى خود علیه حکومت محمدرضا شاه در سال ۱۳۳۸ حمایت کامل آمریکا را براى خود کسب کرده بود. ولى کودتاى وى بوسیله انگلیسىها لو داده شد و در نتیجه، اول از کار برکنار و بعد دستگیر شد ولى بخاطر برخوردارى از حمایت آمریکایىها، از اعدام او صرفنظر شد، اما از ارتش اخراج گردید. ( ۴)
زمانى که آقاى خمینى در پاریس بود و انقلاب اوج گرفت، نام سپهبد قرنى به عنوان نخست وزیر احتمالى و یا ریاست ستاد ارتش بر سر زبانها افتاد و از همان موقع معلوم بود که رابطه محکمى با آقاى خمینى و طبعاً سایر سران انقلاب دارد. وى در رابطه با ارتش و اشرافى که بر آن داشت، با سران ارتش و سپهبد فردوست در ارتباط بود و از طریق سپهبد فردوست، امراى ارتش را از دست زدن به اعمال بچه گانه بر حذر مىداشت. در رابطه با ارتش و ساواک و مسایل امنیتى و اطلاعاتى با آقاى مهندس بازرگان نخست وزیر و دکتر سحابی در رابطه و مورد شور بود البته آقاى قرنى پس از تشکیل دولت موقت، با دولت و آقاى مهندس بازرگان بر سر مسائل ارتش و کردستان اختلاف پیدا کرد که در نهایت، این اختلافات موجب شد که وى از ریاست ستاد کل ارتش استعفا بدهد. ( ۵)
بنا به گفته رئیس محافظین قرنى (ح – ل) و دیگران به نویسنده بعد از آنکه تیمسار قرنى از سمت خود استعفا داد، آقاى خمینى او را خواست و به قم دعوت کرد و در جلسهایکه در قم با آقاى خمینى داشت، آقاى خمینى به او گفته بود، آماده باش و وزیرانت را انتخاب کن که به همین زودیها، شما به نخست وزیرى منصوب خواهید گردید. تیمسار قرنى نیز آمادگى خود را اعلان کرده بود. مطلعین دیگر به نویسنده اظهار داشتند که تیمسار قرنى در همان سفر و بعد از ملاقات با آقاى خمینى بطور پنهانى با آقاى شریعتمدارى نیز دیدار کرده بود. بهرحال بعد از این جلسه بفاصله چند روزى تیسمار قرنى ترور شد. البته اعلان شد که وى توسط گروه فرقان ترور شده است، ولى احتمالاً ترور تیمسار قرنى در رابطه با نامزدى وى به نخست وزیرى از طرف آقای خمینى بى ارتباط نبوده است. آقاى بنىصدر در حاشیه نوشته است: ( ۶)
“مطهرىهم چند روز بعد از آنکه نزد اینجانب آمد و ابراز نگرانى کرد توسط همان گروه کشته شد.”( ۷)
اما گویا کسانیکه قبلاً خطر را احساس کرده بودند نگذاشتند کار به آنجاها بکشد و در دم او را ترور کردند. بعد هم اعلان شد که گروه فرقان وى را ترور کرده است و بعد از مدتى هم اعلان شد که گروه فرقان را کشف و سران آن دستگیر شدهاند. . خلاصه، هر سه نفر را با ترور ، بنام گروه فرقان، از صحنه خارج کردند.
بعد از اعلام کشف گروه فرقان، محاکمات این گروه و رهبر آن آقاى گودرزى که متهم به ترور مرحوم مطهرى و تیمسار قرنى و حاج مهدى عراقى بودند، کاملاً پشت درهاى بسته انجام گرفت و معلوم نشد که اینها که بقول زعماى دادستانى و اطلاعاتى جمهورى اسلامى قاتلین شخصیتهاى فوق بوده، چه کسانى بودهاند و چرا دست به انجام این ترورها زدهاند و چه رابطهاى از نظر اینان بین تیمسار قرنى، مطهرى و حاج مهدى عراقى وجود داشته است. در آن دوران شایع بود که مسئول بازجویى اینان آقاى معادیخواه یکی از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، بوده است و وى مخفیانه از آنها بازجویى بعمل آورده و بعد هم بدون سروصدا با اعدام چند نفر و از جمله آقاى گودرزى به این مسئله خاتمه داده شده است.
آنچه گفته شد اطلاعاتی بود که فبلاً آن ها را بدست آورده بودم و در کتاب ” پاریس و تحول انقلاب از آزادی به استبداد” آورده شده است.اما امروز آقای جلال الدین فارسی در میز گرد باز خوانی پرونده بنی صدر، سر نخ مهمی از جریان آن ترور ها بدست میدهد.
آفای جلال الدین فارسی در تاریخ شنبه ۳۱ خرداد/۸۷ با شرکت در میز گرد باز خوانی پروند بنی صدر شرکت کرده و بنا به گزارش خبرگزاری پارس چنین گفته است:
” بعد از اینکه بنی صدر رئیس جمهور شد، آقای بهشتی از من خواست پیش آفای هاشمی رفسنجانی بروم که آن زمان رئیس مجلس بودند. آقای هاشمی گفت امروز در جلسه مجلس بصورت مخفیانه رأی گیری کردیم که بنی صدر رأی بسیار کمی آورد، اما اگر آقای فارسی حاضر باشد نخست وزیر بشود، مجلس رأی قاطعی به ایشان می دهد. گفتم من ننگ دارم در دولتی که بنی صدر رئیس جمهورش باشد نخست وزیر باشم. هر چه اصرار کردند من نپذیرفتم. عده ای می گویند من نخست وزیری دولت بنی صدر را به این دلیل نپذیرفته ام چون قدرت طلب بوده ام و به کمتر از ریاست جمهوری راضی نبوده ام، اما اینطور نیست چون که من اگر می خواستم با بنی صدر بر سر قدرت جنگ کنم قبل از آن که او رئیس جمهور شود از صحنه حذفش می کردم.”( ۸)
با این بیان، آقای فارسی تصریح می کند که اگر میخواست قبل از اینکه بنی صدر رئیس جمهور بشود او را حذف می کرد، جز این معنی ندار که اعتراف کرده است که او را ترور می کرده است . زیرا حذف کردن در آن زمان تنها از راه ترور و حذف فیزیکی امکان پذیر بود و الا ایشان چه وسیله دیگری برای حذف بنی صدر فبل از رئیس جمهور شدن در دست داشت؟
آقای فارسی در فراز بعد آشکارتر مکنونات قلبی خودش را بروز می دهد. خبرگزاری فارس خبر میدهد که فارسی با این بیان که هیچ کس دیگر جز من نمی توانست بنی صدر را حذف کند، اظهار داشت:
” همین گروه فرقان که استاد مطهری و افراد دیگر را به شهادت رساندند، حاضر بودند همه را از بین ببرند الا بنده را. گروه فرقان دو نفر را قبول داشتند؛ یکی دکتر شریعتی و یکی هم بنده را. به همین دلیل من در جائی سخنرانی کردم و گفتم عده ای هستند که دکتر شریعتی و بنده را قبول دارند، اما امام خمینی را قبول ندارند و این ها همان خوارج هستند.” ( ۹)
آقای فارسی در این گفته خود، چند مطلب را نا خود آگاه، آشکار کرده است:
۱- گروه فرقان استاد مطهری و دیگران را به شهادت رسانده اند.
۲- گروه فرقان تنها ایشان و آقای دکتر شریعتی را قبول داشته اند.
۳- بعد از انقلاب هم که آقای دکتر شریعتی در قید حیات نبوده اند، فقط تنها ایشان بوده است که گروه فرقان او را قبول داشته اند.
۴- این گروه حاضر بوده اند همه را از بین ببیرند، الاِ آقای فارسی را. و بنابراین
۵- با گروه فرقان رابطه داشته و آن ها و اهدافشان را می شناخته که فقط دکتر شریعتی و آقای فارسی را قبول داشته و حاضر هم بوده اند، همه، بجز آقای فارسی رابکشند.
۶- پس می دانسته که این گروه یک گروهِ مسلح تروریستی هستند و با آنها هم مراوده داشته است.
۷- و چرا قبل از وفوع ترور ها به مسئولین امنیتی اطلاع نداده است که چنین گروهی را می شناسد؟
۸- ممکن است جواب بدهد که من آن ها را می شناختم و لی از کجا می دانستم که اینها می خواهند و فصد ترور چنین افرادی را دارند. در این صورت باید، پاسخگو باشد که چرا بعد از اولین ترور به مسئولین اطلاع نداده است تا مانع ترور های دیگران بشوند؟ اما خود آقای فارسی بطور صریح، اذعان داردکه: ” همین گروه فرقان که استاد مطهری و افراد دیگر را به شهادت رساندند، حاضر بودند همه را از بین ببرند الا بنده را.” (۱۰) و این حرف جای اعوجاج ندارد که آقای قارسی با آنها رابطه داشته و از ماهیت و کم و کیف آن آگاه بوده است.
با توجه به نکات فوق، آیا با زبان بی زبانی، امروز بعد از سی سال، آشکار نمی گرداند که که گروه فوق، گروهی بوده اند که او و دارو دسته اش آن را مسلح کرده و برای حذف دیگران، آن را در اختیار داشته اند؟
حقیقت آنستکه این دارو دسته در عین حالی که عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودند، گروه مسلح ترور برای حذف کسانی که فکر می کردند در آینده، مانعی بر سر راه بدست گرفتن قدرتشان خواهند بود و با بودنشان ممکن است قدرت از دستشان بدر رود، اگر میتوانستند و امکان بدستشان می آمد، از طریق ترور به حذف آنان می پرداختند.
آقای مطهری نظر به اینکه با حزب جمهوری اسلامی همآهنگی نداشت و در تأسیس حزب هم شرکت نکرد و از طرف دیگر مورد اعتماد و صاحب نفوذ نزد آقای خمینی بود، ترور وی برای تصاحب قدرت، لازم می آمد. اینستکه امروز آقای فارسی از این ترور ها بوسیله گروه فرقان تا حدودی پرده بر میدارد.
محمد جعفری
لندن ۷ تیر ماه ۸۷
یادداشتها:
۱- گروگان گیری و جانشینان انفلاب، از محمد جعفری، چاپ اول،۸۶، ص ۸-۴
۲- انقلاب و پیروزی، هاشمی رفسنجانی، زیر نظر محسن هاشمی، به اهتمام عباس بشیری، ص۲۱۸-۲۱۵
۳- پاریس و تحول انقلاب از آزادی به استبداد، از محمد جعفری،ص ۲۲۸ .
۴- همان سند.
۵- همان سند، ص ۲۸۷.
۶- همان سند، ص ۲۲۹ و ۲۸۷.
۷- همان سند، ص ۲۲۹
۸- میز گرد باز خوانی پرونده بنی صدر- ۲ ، ۳۱. تیر/ ۸۷
۹- همان سند
۱۰- همان سند