میراث به یادگار ماندنی بنی صدر
بنی صدر شخصیتی دارای ابعاد قرآنی – دینی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و عرفانی است. و سخن گفتن از شخصیت چند بعدی و میراث به یادگار مانده آن شاد روان کاری بغایت مشکل است و آنچه از او به یادگار ماندگار و پایدار است در طول تاریخ روشن خواهد شد. اما جامعه و نسل حاضر و یحتمل نسل های آینده بیشتر بنی صدر را با بعد سیاسی می شناسند. و در این مورد کارنامه سیاسی وی بیشتر گفته شده و خواهد شد.
اصولا میراث شخصیت وی با ابعاد مختلف برای بررسی و نقد برای این نسل و نسل های آینده باز است. و هیچ کس و شخصیتی هم مبرا ازعیب و نقص و مطلق نیست و اما کسانی که عمل نمی کنند و یا دیکته نمی نویسند نمره آنان بیست است و چنین کسانی خوب قادرند که نق بزنند و این و آن را محکوم و یا خدا جلوه دهند.
اینجانب که افتخار پنجاه سال آشنائی، همکاری و دوستی آن مرحوم را تا آخرین لحظه حیات پیدا کردم و با این ضیق وقت که در اختیار من است سعی می شود که فشرده به آنچه از آن مرحوم از دید من به یادگار مانده و ماندنی است برای برای حضار محترم و علاقه مندانی که بعدها به آن گوش فرا می دهند و به سمعشان خواهد رسید فهرست وار بیان کنم:
یکم: آن شادروان چه ما موافق او باشیم و چه نباشیم دارای یک سیستم و یا سامانه و چهارچوب منسجم فلسفی سیاسی شناختی برخودار است که ویژه و مختص خود او است. و امکان ندارد که کسانی مدعی شوند، بخشی از آن از این و یا آن دیگری بعاریت گرفته است و التقاطی از این و آن دیگری است. حتی نوع نگارش او هم، نگارش ویژه مخصوصی است که اگر کسی مختصر آشنائی با نوشته هایش داشته باشد حتی اگر در نوشته ای نام آن شادروان نباشد، بسادگی می تواند تشخیص دهد که این نوشته از آنِ اوست.
آن شاد روان بر اساس آن سامانه و یا سیستم و یا چهار چوب فلسفی شناختی در تمامی دوران عمر خود می اندیشیده، می نوشته، ارتباط بر قرار می کرده، و عمل می کرده، به آن غنا می بخشیده و مانند هر متفکر دیگری آن را تکمیل می کرده است. و اساس کارش همیشه موازنه عدمی و یا موازنه منفی بوده است که نشأت گرفته از قرآن است. در رابطه با زمینه های مختلف، شناختی، دینی –قرآنی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وعرفانی بیش از ۵۰- ۶۰ اثر مختلف از خود به یادگار گذاشته است.
دوم: بر اساس موازنه منفی و یا عدمی با تمامی کم کاستی ها بر خط آزادی و استقلال که هر دو روی یک سکه و از حقوق ذاتی آدمی است، درابعاد مختلف فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی ایستاد و پایداری و عمل کرد و در نوشته های به یادگار مانده و کتاب هایی در ابعاد مختلف موازنه منفی و یا عدمی را نوشته و توضیح داده، قابل روئیت است.
سوم: بر اساس همین موازنه عدمی که اساس سیاست داخلی و خارجی رهبر نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق بر آن استوار بود، و شیادان و حکومت مطلقه غارتگر در طول بیش از چهار دهه با روشهای مذبوهانه خواست که نام و نشان او را از اذهان مردم و بویژه تاریخ بزداید، او در دفاع از رهبر نهضت ملی ایران با کتابها و سخنرانی های خود قبل و بعد از انقلاب و حتی در دوران ریاست جمهوری خود، تمامی سعی خود را بکار برد که یاد و نام وی را زنده نگاهدارد. با وجودی که آشکار بود که روحانیت حاکم و بویژه خمینی چه کینه ای از مصدق در دل دارد. و در ۱۴ اسفند ۵۹ زاد روز تولد مصدق را در دانشگاه تهران به یا و نام و راه و روش وی به سخنرانی پرداخت. و چنان دیگ کینه آقای خمینی نسبت به رهبر نهضت ملی ایران به جوش آمد که وقتی زمان به دست آورد دیگر نتوانست خود داری کند و در ۲۵ خرداد ۶۰ در سخنرانی خود، انواع و اقسام تهمت ها را به آن راد مرد بزرگ ایران زمین زد و ازجمله گفت، مصدق «هم مسلم نبود» و «مصدق از اسلام سیلی خورد» (۱۳) با این گفته نه تنها نشان می دهد که با زمینه سازان داخلی کودتا موافق و هم خط بوده بلکه کودتای ۲۸ مرداد «سیا» را که آمریکائی ها علیه حکومت ملی مصدق سازمان دادند، سیلی از طرف اسلام می داند که بر مصدق فرود آمده است و این به تنهائی آشکار می کند که وی ازطرفداران پرو پا قرص کودتا و همگام و همراه با آمریکائی ها بوده است. دکتر محمد مصدق که آقای خمینی به او تهمت زد که او «هم مسلم نبود»، اساس سیاست داخلی و خارجی اش موازنه منفی بود اما آقای خمینی که در سلک یک عارف و رهبر دینی خود را معرفی می کرد، اساس سیاست خود را بر قدرت وموازنه مثبت استوار کرد. و دیکتاتوری مطلقه را بر ملت ایران تحمیل کرد و بنی صدر با قلم و قدم خود حتی در دوران ریاست جمهوری که با خطر کوتاچیان شیخ و شاه روبرو بود،یاد و نام او را در آن دوران زنده نگاه داشت.
چهارم: باز بر اساس موازنه منفی و قبول کمبودها و نارسائی و احیاناً اشتبهات، زمانی می رسد که بین حفظ قدرت و چشم پوشی از آن و یا حق و باطل یکی را باید انتخاب کرد و بنی صدر در زمانی که آقای خمینی در خرداد ۶۰ و در اجرای آخرین پرده کودتا به او پیغام داد که اگر قانون اساسی، شورای نگهبان، شوریعالی قضائی، دولت و مجلس شورای اسلامی را قبول و سکوت کنی، همه چیز بر وفق نظرت عمل می شود و حتی هر کسی را که بخواهید نخست وزیر خواهد شد، آقای بنی صدر در پاسخ به این خواسته آقای خمینی پاسخ داد که ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا مقامهایی بودند برای دفاع از منزلت مردمی که قرنها و قرنها از هر گونه منزلتی محروم بودهاند گمان میرفت با قبول ریاست جمهوری بتوانم در برابر خطرهای بیشمار، مردم را با اجرای قانون در صحنه نگاهدارم و مردم از استقلال خویش دفاع کنند. اینک که دادستان انقلاب تهران برخلاف قانون مطبوعات، روزنامهها را توقیف کرده است و دیگر از آزادی اثری نمانده است. ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا به چه کار من میآید؟ از ابتداء گفتهام این مقامها را برای حداکثر تلاش بخاطر نجات کشور و انقلاب میپذیرم و هنوز نیز باید تکرار کنم که مرا بدانها دلبستگی نیست.
پنجم: در شکستن سانسور در تمام دوران خود قبل و بعد از انقلاب و مبارزه با سانسور قلم و قدمش بکار افتاد زد هر گز در خط سانسور کسی نبود و حتی در دوران جنگ هم بر حفظ آزادی ها چنان اصرار می ورزید و می نوشت که روحانیت حاکم و آقای خمینی آن را بر نمی تافت. با وجودی که از اول انقلاب روحانیت حاکم در تضعیف ارتش کوشیده بود و فرماندهانش را به نوعی از بین بردند و هرم فرماندهی بالایش بریده شد و بیش از ده هزار افسر ارشد را تصفیه کردند. تاریخ قضاوت خواهد کرد که اگر بنی صدر نبود و باقیمانده ارتش را باز سازی نکرده و فرماندهان ارتش را به استعداد و توان خود آگاه نکرده بود و مسئولیت را در هر رده ای به خودشان واگذار نشده بود هم اکنون شاید ما شاهد تمامیت ارضی ایران نبودیم.
ششم : خیلی ها و از جمله بعضی از دوستان هم می گویند چرا بنی صدر در دین و قرآن هم تحقیق و کار کرده و یا از قرآن و دین منظم سخن می گوید و یک سر به مسائل ملی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نپرداخته است. البته آنهائی که تاریخ را گذرا نگاه و به یک دوره خاص محدود می کنند شاید حق داشته باشند که بگویند چرا بنی صدر علاوه بر مسائل ملی، سیاسی، اجتماعی اقتصادی، از دین هم سخن می گوید ولی اگر در اشل تاریخ بشریت به آن نگاه کنند مشاهده می کنند که دین خذف شدنی نیست. حذف دینی که منطبق با فطرت آزاد عشق و پرستش خدای یگانه است، از جوامع بشری امری محال و تخیلی است و کسانی که فکر می کنند با حذف دین از جوامع ، آزادی انسانها محقق می گردد، به نظر من در شناخت دین به کجراهه رفته اند و با تجربه گرفتن از تاریخ، باید بدانند که حذف کردن دین از جوامع، امر تجربه شده غیر ممکن در طول تاریخ است و باز بنا به تجربه تاریخی، در هر زمان که کوشش برای حذف دین به عمل آمده است، جز این که ضایعه ای بر ضایعات بشر افزوده، نتیجه دیگری ببار نیاورده است. تا دین به جایگاه اصلی خود که بیان آزادی استقلال عدالت بر پایه رشد و حفظ و نگهداری اخلاق حسنه در جامعه است باز نگردد، در به همین پاشنه خواهد چرخید. و بنی صدر واقف از این تجربه مستمر تاریخی در زمانی که دین ستیزی سکه رایج گشته بنی صدر در طول حیات خود در این زمینه هم کارهای عظیم مانده گاری از خود به یادگار گذاشته است.
روحش شاد و قرین دریای بی کران رحمت الهی باد
محمد جعفری ۲۷/خرداد/۱۴۰۲