جلسه اول
س: شما در نوشته ها و هم در پاسخ به سئوال گفت اید :
«رژیم ولایت مطلقه فقیه، رژیمی غاصب، اشغالگر و فرعونیت است». لطفاً منظورتان از چنین رژیمی را بنا به گفتۀ خود برای شنوندگان ما روشن بیان کنید و آنرا توضیح دهید.
رژیم ولایت مطلقه فقیه، رژیمی غاصب، اشغالگر و فرعونیت است که مانند صِغار و مجانین و فاتحین و اشغالگران با مردم رفتار می کند. همه شاهدیم که آقای خمینی در نقش سخنگو و رهبر انقلاب وقتی قدرتش نسبتاً تثبیت گشت و سوار بر اسب قدرت شد ولایت فقیه را با دروغ بستن به خدا قرآن و رسول بنیاد نهاد و با این رژیم دین و دولت و وطن را به سوی تباهی کشاند. رژیم ولایت مطلقه فقیه رژیمی است که اساس آن بر دروغ به قرآن، خدا و رسول بنیاد نهاده شده و خیانت ها، غارتگری ها، و ظلم ستم بر ملت ایران روا داشته و شبانه روز در تمام زمینه ها و بطور مستمر به تحمیق مردم و مسلط کردن خرافه های دینی پرداخته است.
این رژیم حقوق و آزادی ذاتی و خدا دادی و حق حاکمیت را از مردم سلب کرده و نظیر یک رژیم اشغالگر و فاتح و گاهی بدتر مانند صِغار و مجانین با مردم رفتار می کند. رژیم ولایت مطلقه فقیه از همان روز اول بر اساس دروغ به قرآن، خدا و رسول بنیاد نهاده شده و با خیانت ها، و جنایت و ظلم ستم بر ملت ایران شروع شد. و قتی ما به اعمال و رفتار این رژیم با ملت ایران نگاه می کنیم، در بسیاری از موارد، اعمال و رفتار این رژیم با ملت بدتر از رژیم فرعونی است که در قرآن وصف آن آمده است.
اینجانب به عنوان یک پژوهشگر و علاقه مند ساده دینی از همان روزی که با هزاران امید و آرزو برای تحقق ایرانی آزاد و آباد در فردای ۲۲ بهمن از نوفل لوشاتو به تهران برگشتم متوجه فریبکاریهای روحانیت قدرتمدار در راه اندازی نظام تبعیض و حکومت طبقه ای/ روحانی قدرتمدار بنام ولایت فقیه شدم. برای امثال منی که وفاداری به حاکمیت ملی و حق رهبری فرد بر سرنوشت خویش را اصل می دانستم، چیزی نبود که در برابر ابهت ساختگی آقای خمینی در تهران به سادگی رنگ ببازد. ولی وقتی مشاهده کردم بسیاری از کسانی که زمانی برای استقلال و آزادی و حق عدالت شعار می دادند، به خدمت ولایت فقیه درآمده بودند، هشداری بود بر اینکه باید این موضوع را جدی گرفت.
وقتی فرصت ایجاد شد و به کار تحقیق و پژوهش طولانی مدت در باب نگرش دین بویژه در متن قرآن و نهج البلاغه به امر حکومتداری پرداختم. برای اینکه در وحله اول برای خودم که فردی علاقه مند به قرآن، نهج البلاغه و دین هستم، روشن شود قرآن چه نظری در امر اداره زندگی مردم دارد و در مرحله بعد نتیجه کارم را برای روشنگری کسانی که علاقه مند به اینگونه مسائل هستند، در اختیارشان قرار داده شود. وقتی برایم روشن شد که بر اساس قرآن و نهج البلاغه و حتی فقه و سنت، حکومت ولایت مطلقه فقیه براساس دروغ به قرآن، خدا و رسول و جعل و تحریف بنیاد نهاده شده است و کار تحقیق در سال ۸۸ به پایان رسید، خواستم نامی برای این تحقیق انتخاب کنم، نامهای زیادی به ذهنم رسید، نظیر رابطه دین و دولت، حکومت از نظر قرآن و نهج البلاغه، ولایت مطلقه فقیه استوار بر دروغ، ولایت فقیه جعل و تحریف بنام قرآن و از این قبیل نام ها. دیدم که هیچ کدام از این اسم ها نشان دهند محتوای عملی رژیم و حکومتی که بر کشور ما تحمیل شده نیست. تفأل زدم و به ذهنم آمد که بهترین نام که بتواند در یک نگاه، محتوای آن چیزی که در ایران حاکم است را نشان بدهد«ولایت فقیه، بدعت و فرعونیت، بنام دین» است. و به این علت کتاب «ولایت فقیه، بدعت و فرعونیت، بنام دین» نامیده شد و بعد هم کاغذی آن و هم در سایت در اختیار همگان قرار گرفت. بعد از این توضیح مختصر در مورد نامگذاری کتاب حال ببینیم چرا این رژیم ولایت مطلقه فقیه حاکم بر کشور ما، رژیمی و حکومتی غاصب، اشغالگر و فرعونی و فرعونیت و حتی بدتر از آن است؟
وقتی به قرآن مراجعه کنیم می بینیم که آیات زیادی بیش از حدود صد آیه در قرآن هست که دقیقاً نشان می دهد که وظیفه پیامبر چیست؟ وپیامبر چه کارهای باید بکند و به چه کارهایی نباید دست بزند.
قرآن به روشنی و صراحت در آیت متعددی می فرماید که مسئولیت و وظیفه پیامبر رساندن پیام خداوند به مردم است.
« فَهَلْ عَلی الرُّسلِ إِلا الْبَلَغُ الْمُبِینُ » و یا وَ مَا عَلَیْنَا إِلا الْبَلَغُ الْمُبِینُ و ما جز رساندن پیام خداوند به طور آشکار وظیفۀ دیگری نداریم.” و یا فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْک الْبَلَغُ الْمُبِینُ و اگر حتی مردم روی بگردانند فقط ابلاغ آشکار به عهدۀ پیامبراست. و یا خدا به پیامبر گوشزد می کند: فَإِنَّمَا عَلَیْک الْبَلَغُ وَ عَلَیْنَا الحْساب ابلاغ و رساندن پیام بر عهده تست و رسیدن به حساب و کتاب مردم بر عهده ما است. این است وظیفه روشن پیامبر در قرآن البته که پیامبر نوید آور و بیم رسان و الگو و شاهد نیز هست. ولی مسئولیت و وظیفه اساسی و اصلی او رساندن پیام خداوند به مردم است.
حال به ببینیم رسول خدا به چه اموری نباید دست بزند و باید از آن ها دوری کند یعنی اینکه چه کارهایی و اموری در اختیار رسول خدا نیست
بطور خلاصه و مختصر توضیح می دهم:
وقتی خداوند ای رسول خودش را تحت هر نام و بهانه ای وکالتش را بر امور مردم، از وی سلب می کند و او را از نزدیک شدن به آن به هر بهانه ای بر حذر می دارد، آیا مسلمانان نباید از خود بپرسند، چگونه چنین خدائی ممکن است، اشخاص دیگری و یا آخوندی و یا فقهیی را از طرف خودش وکیل، حاکم، قیم ،و یا… مردم قرار داده باشد؟
پس مردم مختار آزاد هستند و حق داشتن اختیار، آزادی و حق حاکمیت ملی و رهبری فرد و جمع بر سرنوشت خود از حقوق مردم است. اما وقتی می بینید این رژیم ولایت مطلقه حق داشتن اختیار، آزادی و حق حاکمیت ملی و رهبری فرد را بر سرنوشت خویش از آنها گرفته و به مانند صِغار و مجانین با آنها رفتار می کند و در هر جائی هم که صدایشان در آید به هر قیمتی اگر بتواند صدایشان را خفه می کند. آیا چنین رژیمی غاصب، اشغالگر و فرعونی نیست.؟
قران صریح است و می فرماید:
قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسولَفَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَ عَلَیْکم مَّا حُمِّلْتُمْوَ إِن تُطِیعُوهُ تَهْتَدُواوَ مَا عَلی الرَّسولِ إِلا الْبَلَغُ الْمُبِینُ (نور/۵۴)
بگو: از خدا اطاعت کنید و از پیغمبر نیز اطاعت کنید، پس اگر پشت کنید و روی بگردانند، پیامبر مسئول وظیفه و تکلیف خود است. و شما مسئول وظیفه و تکلیف خود، اما اگر از پیامبر اطاعت کنید هدایت می یابید ولی بر عهدۀ پیامبر جز بلاغ آشکار نیست.” این آیه و ایات دیگر صراحتاً بر اختیار، آزادی و اراده انسان دلالت دارد. چرا که می فرماید هر کسی بار اعمال خود را چه خوب و چه بد بر دوش می کشد و پیامبر هم رسالتی جز ابلاغ پیام هدایت الی ندارد و دیگر این مردم اند که راه هدایت و یا ضلالت را در پیش می گیرند. پس رژیم که مدعی است بر مردم ولایت مطلقه دارد چیزی است که خدا هم برای خودش و یپامبرش قائل نیست، رژیمی است فرعونی و غاصب و اشغالگر و رژیم که بر دروغ بنیاد گرفته است.
قرآن می فرماید: هل انبئکم على من تنزل الشیاطین* تنزل على کل افاک اثیم (شعری/ ۲۲۱و۲۲۲)
آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسانی نازل می شوند؟ [آری!] بر هر دروغ گوی گنه کار نازل می شود.
آیا این بدتر دروغ و دروغ گویی نیست که کسانی حکومت ولایت مطلقه فقیه را که بدترین نوع استبداد و دیکتاتوری است با دروغ بستن به قرآن، خدا و رسول و بنام خدا و رسول بر مردم تحمیل کنند؟ نه ! چرا حتماً چنین است. این حکومت به امید، اعتقاد و دین مردم خیانت کرده و می کند. وبا تقلب و تزویر و دروغ ساختن از اعتقاد دینی مردم سوء استفاده کرده و می کند. شما فکر می کنید چرا این همه جوانان و مردم از دین گریزان می شوند. خوب طبیعی است که وقتی حکومتی دست به کشتار و جنایت و چپاول اموال عمومی و خصوصی مردم به عناوین مختلف می زند و توده زحمت کش مردم به نان شب محتاج اند. وقتی اینها همه تحت نام دین عمل می شود و مردم می بینند، خوب اگر تمامی مردم از یک چنین دینی که رژیم معرفی می کند روی برگردانند، بهتر نیست؟ آیا نمی بینید که از رهبر این رژیم فاسد جنایتکار گرفته تا رئیس جمهور یعنی تدارکاتجی و یا مباشر رژیم شبانه روز به مردم در هر حادثه و امری دروغ می گویند و می خواهند با دروغ و حرف درمانی مسائل کشور را حل کنند.
خوب سئوال این است که وقتی این رژیم، رژیم غاصب و فرعونی است و گاه بدتراز آن به قران مراجع کنیم و ببینیم رژیم و حکومت و فرعون برای حفظ قدرت خود دست به چه کارهایی می زد: قرآن در مورد رژیم فرعون و فرعونیت می فرماید:
ان فرعون علا فى الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفه منهم یذبح ابنائهم و یستحیى نسائهم انه کان من المفسدین (۴) این آیه از استکبار و خودکامگی فرعون و فرعونیان در بیش از سه هزار سال پیش سخن می گوید و رژیم ولایت مطلقه امروز و در این عصر همان اعمال و بد تر از آن را مرتکب می شود. فرعون به چه اعمالی دست می زد و برای حفظ قدرت خود چه کارهایی می کرد؟ در چند مرحله آیه فوق توضیح داده می شود:
۱-“ان فرعون علا فى الارض وجعل اهلها شیعا” فرعون در سرزمین مصر برتری جوئی می کرد و مردمش را فرقه فرقه گردانید برای اینکه به حکومت و برتری جوئی خود ادامه دهد.
رژیم ولایت فقیه مطلقه هم از همان روز اول با فرقه فرقه کردن و تفرقه انداختن بین مردم به حکومت پرداخت و در هر مرحله ای دست به گروه و دسته سازی زد. ابتدا مردم را به حزب الهی و غیر حزب الهی و سپس خط امامی و غیر خط امامی و بعد هم اسلام ناب محمدی و اسلام غیرناب محمدی و آمریکایی، مسلمان شیعه و سنی تقسیم کرد. و بعد هم حلقه را تنگتر کرد و مردم را به خودی و غیر خود برای حکومت کردن تقسیم کرد. و این آخری که از همه خوشمزه تر است، ژن برتر و زن پست تر روی کار آمد. چپاولگران، غارت گران و فاسدان ژن برتر شدند و مابقی مردم ژن پست تر. آیا در فکر و عمل فرعون دست به چنین تفرقه و دسته بندی زده شده بود؟ خیر! او فقط برتری جوئی کرد و قوم بنی اسرائیل را به بردگی گرفت. ولی اینان ولایت مطلقه را بر مردم حاکم کردند که خود بالاترین برتری جوئی است و در دسته بندی و تفرقه انداختن بین مردم، ملت ایران را به مسلمان و غیر مسلمان و سپس بین مسلمانان به شیعه و سنی و بعد هم اسلام به ناب محمدی و اسلام غیرناب محمدی حزب الهی و غیر حزب الهی، خط امامی و غیر خط امامی تقسیم کردند. هر گز فرعون دست به اینگونه اعمال نزد و شاید به فکرش هم خطور نمی کرد. پس می بینید که رژیم ولایت مطلقه بدتر از فرعون و فرعونیت در حق ملت ایران عمل کرده است.
۲- “یستضعف طائفه منهم” فرعون طایفه اى از ایشان را بیچاره و ضعیف کرد، یعنی فقط بنی اسرائیل را بیچاره و ضعیف کرد. ولی این رژیم تمامی کشور را به ورطه نابودی و فساد کشانده و در کشوری نظیر ایران با اینهمه امکانات مادی و معنوی در اثر فساد، چپاول و غارت اموال مردم، رانت خواری و دزدی های کلان و وحشت زا به نحوی عمل کرده که بیش از نیمی از مردم کشور زیر خط فقر زندگی می کنند. و هر وقت هم یکی از دزدی های کلان آشکار می شود، آقای خامنه ای که در نقش خدایگان عمل می کند، نهیب می زند و امر می کند که فتیله را بکشید پائین. و کار غارت و چپاول را به مرحله ای رسانده که میلیون ها و میلیارد ها دلار و یورو حتی در وضعیت بحران و سختی توسط اعوان و انصار رژیم غارت و به خارج برده شده است.
۳- “ویذبح ابنائهم” پسرانشان را می کشت. فرعون فقط پسران قوم بنی اسرائیل را می کشت و به مابقی مردم مصر کاری نداشت. اما این رژیم مطلقه از خرداد ۶۰ به بعد دسته دسته جوانان این مرز وبودم چه پسر و چه دختر را گروه گروه کشته و بخشی را هم به زندانها انداخته است علاوه بر کشتار مردم از سال ۶۰ به بعد در تابستان سال ۶۷ در کمتر از ماهی بیش چهار هزار زندانی به امر رهبر به گورهای دستجمعی فرستاده شد، و همچنان کشتار وزندانی مردم ادامه داشت و این بار دست به قتلها و ترورهای زنجیره ای در زمان دولت سردار سازندگی رفسنجانی و دولت اصلاحات دست زده شد. هر موقعی که صدایی مسالمت آمیز برای احقاق حقی و آزادی از مردم در آمد، با خشونت و سرکوب و کشتار و زندانی کردن، مردم را خاموش می کند، شما مردم خوب سرکوب و کشتار سال ۸۸، دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ را به چشم خود دیده اید که چگونه به کشتار مردم پرداخته شده است. آیا این رژیم بدتر از رژیم فرعونی نیست؟
۴- ویستحیى نسائهم فرعون زنان بنی اسرائیل را جهت خدمتکار و کامجوئی زنده نگاه می داشت. ولی دیگر بنام دین عمل نمی کرد بلکه بنام و امر دستور فرعون که خود را به خدائی هم رسانده بود انجام می داد. اما حکومت ولایت مطلقه بنام دین و تحت عناوین مختلف دینی زنان و دختران را به صیغه های چند ساعته، یک روزه ، چند روزه و غیره جهت کامجوئی روحانیون و عراقی و حزب الشعبی ها که به ایران و به زیارت امام رضا در مشهد می روند، آماده کرده است. بخشی از دختران ایران هم به کشورهای خلیج توسط افرادی فروخته شده و چقدر از این اعمال شنیع از پرده بیرون افتاده و حتی وقتی قاری قرآن طوسی به نو جوانان و نوباوگان تجاوز و رازش از پرده برون افتاد، رژیم ککش هم نگزید.
۵- انه کان من المفسدین بی گمان فرعون و فرعونیان از فسادکاران بودند. فرعون برای اینکه فاسد و از فسادکاران بود همه این اعمال را در حق بنی اسرائیل انجام می داد. شما با چشم خود می بینید که این رژیم ولایت مطلقه همه این اعمال و بلکه بدتر آز آن را در نسبت به همه ملت ایران انجام می دهد. جنایت، خیانت و فساد این رژیم حد و مرز نمی شناسد و از حد و مرز گذشته و تمامی زمینه اقتصادی ، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی و سیاسی کشو را در بر گرفته است. قطعاً چنین رژیمی از رژیم فرعون و فرعونیت بدتر است.
۶-موسی پیش فرعون رفت و از او خواست که بنی اسرائیل را از اسارت آزاد کند. و گفت اگر آن ها را آزاد کنی، من دیگر با تو و حکومتت کاری ندارم و با دلیل و برهان روشن من از تو می خواهم که آن ها را آزاد کنی. وقتی موسی با دلیل و برهان روش پیش فرعون رفت و گفت ای فرعون من آمده ام که و از تو می خواهم که کنی و آن ها به من بسپاری. فرعون فوری نگفت که موسی و هارون را بگیرید وزندان کنید و بکشید. بلکه گفت دلایل و برهان خود را به ما نشان بده و ما هم برهان و دلایل خود را به تو نشان خواهیم داد و به زبان امروزی قرار به بحث آزاد گذاشته شد که هر دو طرف دلیل و برهان خود را آشکار کنند. آن هم نه در تنهایی بلکه در ملاء عام قرار وعده گاه گذاشته شد قال موعدکم یوم الزینه و ان یحشر الناس ضحى (طه/۵۹) قرار ملاقات و وعده گاه بحث آزاد دو طرف روز جشن و عید و پیش از ظهر که همه مردم جمع می شوند گذاشته شد.
اما این رژیم غاصب ولایت مطلقه حاضر به گفتگو و بحث با احدی نیست و وقتی کسانی به خود جرأت می دهند و می خواهند به جهاد افضل بپردازند و حق را در مقابل حاکم ستمگر آشکار کنند “کلمت حق عند سلطان جائر” ودلایل روشن خود را در مقابلش آشکار کنند خود نه تنها حاضر نمی شود. و وقتی آنها می بینند که این سمتگر حاضر به بحث آزاد نیست. بیانیه ای آشکار می دهند و فقط می گویند که از را مسالمت آمیز دست از ولایت مطلقه بشوید و حق مردم را به خود مردم واگذار کند، آنها را می گیرد و به زندانها طویل المدت می اندزد که در زندانها جان بسپارند.. خوب این حکومت بدتر از فرعون و فرعونیت نیست؟
این آقای محمد نوری زاد که تا سال ۸۸ جزو یاران خامنه ای و حکومت بود و فیلمساز و گزارشگر محبوب خامنه ای بود وقتی در جریان جنبش سبز و آن تقلب گسترده به هوش آمد و به سمت مردم بازگشت. آن هم با زبان گفتگو و بحث و بدون داشتن توپ و تانک و اسلحه. چرا به خاطر اینکه او وعده ای دیگر فقط می گویند که ما این ولایت مطلقه را نمی خواهیم باید با داغ و درفش مواجه شوند. و حتی انواع و اقسام شکنجه و آزار را بر خانواده های آنان روا دارند و کار را به جائی برسانند که آقای نوری زاد برای اینکه خانواده اش رهایی یابند دست به خود کشی می زند که خوشبختانه به موقع از آن جلوگیری بعمل آمد.
۷- خداوند می فرماید: فرعون و لشکریانش در زمین بر خلاف حق سرکشى کردند و پنداشتند که به سوى ما برنمى گردند. “و استکبر هو و جنوده فى الارض بغیر الحق و ظنوا انهم الینا لا یرجعون”(قصص/۳۹)
و شما سپاه پاسدارن انقلاب خود می دانید و من یادآوری می کنم شما به جای پاسداری از انقلاب تبدیل به حفاظت و نگهبانی رژیم مطلقه فاسدی شده اید، که ضد انقلابی ترین رژیم است. به مردم باز گردید و دست از حمایت و استوار نگه داشتن چنین رژیم که هیچ حق و آزادی برای ملت نمی شناسد و فقط با کشت و کشتار به مردم پاسخ می دهد بردارید و اگر به سمت مردم باز نگشتید بدانید که نیروی شما از نیروی فرعون و رژیم های فرعونی بیشتر نیست و با دست خود، خود را به جنایت و ورطه هلاکت نیندازید.
و شما آقای خامنه ای و سپاه آشکار و نهان این رژیم غاصب ولایت مطلقه و ای مآموران دستگاههای مختلف امنیتی بدانید که با ظلم و ستم حکومت برجا نمی ماند. تا دیر نشده، به طرف مردم برگردید و از ظلم و ستم به مردم دست بکشید و این حکومت مطلقه فاسد و ناتوان را رها کنید و به صاحبان آن که ملت ایران است از طریق مسالمت باز گردانید. آقای خامنه این پیام رسول خدا است و خود شما بار ها در منبر قبل از انقلاب از آن سخن گفته اید که “الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم” حکومت با کفر پابرجا می ماند ولی با ظلم وستم نمی ماند. آقای خامنه خوب می دانید که این پیام رسول خدا است که “الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم” البته وقتی قدرت و حفظ آن اوجب واجبات می شود. چشم و گوش و قلب آدمی بسته می شود و جنایاتش در برابرش زینت داده می شود ودیگر این گونه پیامهای روشن اثرگذاری خود را از دست می هد.
آقای خامنه ای بترسید از روزی که جامعه لباس ترس ملت ایران از تن به در آورد که نشانه های آن آشکار شده است و شما حد اقل در دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ شمه ای از آن را به چشم خود دیدید. حتماً زمانی می رسد که دیگر کشتن و زندان کردن و داغ ودرفش دیگر کارآیی و اثر ندارد. تا آن روز نرسیده به مردم باز گردید. ودست از جباریت و حکومت مطلقه بشوئید و از طریق مسالمت آمیز به و با انتخاباتی آزاد و یا مراجعه به آرای عمومی (رفراندوم) آزاد برای تعیین سرنوشت و رژیمی دموکراسی آن را به خود مردم واگذار کنید.
آقای خامنه ای اینکه قدرت شما با کشت و کشتار و داغ و درفش و جنایت دوام آورده خوشحال نباشید. این به تعبیر قران استدراج است. شما در قرآن خوانده اید که خداوند می فرماید:فـذرنـى و مـن یـکـذب بهذا الحدیث سنستدرجهم من حیث لا یعلمون (قلم/۴۴)
پس مرا با کسی که این گفتار را تکذیب می کند واگذار به تدریج آنان را به گونه ای که درنیابند (گریبان) خواهیم گرفت. و یا و الذین کذبوا بآیتنا سنستدرجهم من حیث لا یعلمون (اعراف/۱۸۲)
این قانون خلقت و خداوند است که کسی که در راه شقاوت گام نهاد و به موقع خود باز نگشت به استدراج دچار خواهد گشت. و خود را به ورطه هلاکت و نابودی خواهد کشاند.
استدراج سنتی است الهی که در مورد قدرتمداران و گنه کاران مغرور اجرا می شود. و شخص بی آنکه بفهمد به تدریج و مرحله به مرحله به ورطۀ هلاکت و گرفتاری کشیده شود ، به استدراج گرفتار شده است. رسول خدا هم فرموده : رَاَیتُ اللهَ یُعطی علی المعاصی فَاِن ذالکَ اِستدراجُ مِنهُ هرگاه دیدی خدا در قبال گناهان، نعمت می دهد بدان که این همانا استراج اوست.» چه معصیت و گناهی بالاتر از این است که با دروغ بستن به خدا، قرآن و رسول خدا بنام دین بر مردم حکومت کنید و ولایت مطلقه فقیه را که خود هم می دانید، ضد قرآن و ضد دین و رسول خدا است را حکومتی دینی بنامید. وقتی در پذیرش دین اکراه و اجباری در کار نیست و پیامبر هم برای حکومت و حکومتداری نیامده است شما با دروق و جنایت و فساد بزرگ بدانید که دچار استتدراج شده اید. اما راه باز است و حق غصب شده مردم را تا دیر نشده به خود واگذار کنید.
ای ملت بزرگ ایران شما چه در قضیه کشتار دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ و چه در قضیه زدن هواپیمای اوکراینی که با زدن دو موشک به هواپیما که ۱۷۶ نفر را قربان کرد، کسی حق ندارد بگوید چه اتفاقی افتاده است و یا دارد می افتد. شما با یک چنین حکومت اشغالگر غاصب حقوق و آزادی ذاتی مردم سرو کار دارید و خوب به چشم خود می بینید که «تدارکاتچی» فعلی این رژیم روحانی در مصاحبه های و تلویزیونی برای توضیح اینگونه کشتار ها ظاهر می شود، حتی بدون تسلیت گفتن به کشته شدگان، با خنده بر لبان یک سری دروغ تحویل می دهد که مرغ پخته را به خنده وا می دارد.
شما ملت بزرگ ایران زمین حتماً می دانید و من یادآور می شوم: تا این رژیم ناتوان فاسد و دروغین ولایت مطلقه بر قرار است، روز به روز وضعیت بدتر و بدتر خواهد شد و با رفتن این شخص و آمدن آن شخص چیزی عوض نمی شود. شما چهل سال است که به تجربه دریافته اید که همه اینها مهره رژیم و تدارکاتجی و یا مباشر رژیم هستند و دست همه اشان به جنایت و فساد آلوده است و رئیس قوه قضائیه که باید مجری عدالت باشد خود یکی از جنایت کاران است. این نکته را هم بگویم که در هر حال من در آن حد و اندازه نیستم که برای مردم تعیین تکلیف کنم. ولی همه کسانی که دلشان برای کشورشان می تپبد ونگران کشور و آینده خود و فرزندان و نسلهای آینده کشور هستند، باید به هر طریق و وسیله ممکن که می توانند و امکان دارند از حقوق، آزادی و استقلال و اجرای عدالت دفاع کنند.
محمد جعفری ۲۶/ اردیبهشت/۹۹
جلسه دوم
س: شما در پاسخ به سئوالهای ما در گفتگوی ها و نیز در مقاله های مختلف جمهوری ولایت مطلقه فقیه را حکومتی فاسد، مخرب و غارتگر در همه زمینه های معرفی کرده اید: ممکن است برای شنوندگان ما توضیح دهید که غارتگری این رژیم در زمینه سیاسی چگونه شکل گرفته و ادامه پیدا کرده است؟
با جنایت و کشت و کشتاری که در ۲۴ آبان ۹۸ در اعتراض به سه برابر شدن قیمت بنزین، ازفرودستان، لایه های فقیر، تهیدستان، حاشیه نشین ها، جوانان بیکار و اقشار آسیب پذیر جامعه، ومستضعفین به را انداخت و بنا به گفته سازمان عفو بین الملل در سندی، مرد، زن و کودکانی که به دست نیروهای امنیتی در فاصله ۲۴ تا ۲۸ آبان ۹۸ کشته شده و آنها توانسته اند، به مشخصات دقیق همراه با اسم و رسم کامل آنها دست یابند را ۳۰۴ نفر اعلام کرد(۱) و خبرگزاری رویترز در ۲۳ دسامبر(= ۲ دیماه ۹۸) به نقل از ۳ منبع دولتی وزارت کشور- که نمی خواست نام منابع خود را آشکار کند – کشته شدگان را حدود ۱۵۰۰ نفر اعلام کرد. و حتی خود رژیم :« با گذشت بیش از ۶ ماه، بالاخره آمار رسمی کشتهشدگان اعتراضات آبان ۹۸ اعلام شد ۲۳۰ کشته، ۷۰۰۰ مجروح و ۶۰ مرگ به دلیل نامعلوم!» و بازدا شت شده ها را حدود ۷ هزار نفر اعلام کرد.
با همۀ توجیه و تفسیر هایی که گفته شده و گفته می شود: اعترض کننده ها را”اشرار” و “ضدانقلاب ” و «دشمنان ایران» برنامه ریزی کرده اند، اما این بار مردم مستضعف سراسر کشور بودند که به منظور احقاق حق و آزادی خدادادی خود، دست به اعتراض زده بودند لذا برای حتی بخشی از طرفداران رژیم هم این جنایت و کشتار و گسیل مردم به زندان ها، قابل هضم و فهم نبود. خامنه ای درمانده که چگونه حد اقل این جنایات را به طرفداران خود بقبولاند و برایشان قابل هضم سازد که همۀ اعمال انجام شده شرعی و دینی بوده است. نا گهان به آقای خامنه ای خواب نما شد که اعترض کنندگان یعنی فرودستان، لایه های فقیر، تهیدستان، حاشیه نشین ها، جوانان بیکار و اقشار آسیب پذیر جامعه، مستضعفین نیستند بلکه ما مستضعفین واقعی و اقشار آسیب پذیر جامعه هستیم و اینها بر ما خروج و شورش کرده اند. وی که درمانده شده بود، از قرآن مایه گذاشت و چنان استدلال ناپخته و ناسنجیده ای بکار برد که هر کسی که به قران مراجعه کند بدون هیچگونه تفسیری می فهمد که خامنه ای که گیج قدرت و موقعیت خود شده، نمی تواند بفهد که به ورطه هلاکت افتاده و به استدراج کشیده شده است و لازم دیده، تهمت و دروغ بزرگی به قرآن نسبت دهد تا شاید بخشی از طرفدارانش اقناع کند و کمی هم آتش قدرت طلبی خود را راضی و توجیه کند. وی ۶/آذر/۹۸ در دیدار با بسیجیان گفت: «مستضعفین چه کسانی هستند؟ مستضعفین را بد معنا میکنند؛ مستضعفین را به افراد فرودست یا حالا اخیراً -یعنی این چند سال اخیر باب شده- اقشار آسیبپذیر [معنا میکنند]، یعنی آسیبپذیران؛ نه، قرآن مستضعف را این نمیداند، قرآن میگوید: وَنُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ وَنَجعَلَهُم اَئِمَّهً وَ نَجعَلَهُمُ الوٰرِثین؛ (قصص، ۵) مستضعفین یعنی ائمّه و پیشوایان بالقوّهی عالَم بشریّت؛ این معنای مستضعفین است. این چند سال اخیر باب شده که مستضعفین را افراد فرودست و اقشار آسیبپذیر معنا میکنند؛ نه! قرآن مستضعف را این نمیداند.». (۲)
خامنه ای می گوید: «واژه “مستضعف” به معنی فقیران نیست، بلکه منظور از آن، ائمه و پیشوایان بالقوه هستند!» در صورتی که استاد اعظم او آقای خمینی در همه جا گفته بود: مستضعفین، طبقه محروم، طبقه گودنشین، طبقه ای که این نهضت را به ثمر رساند و توقعی هم نداشت. حتی خود کذّاب دروغگو قبلاً در یکی از خطبه های نماز جمعه در دوران جنگ گفت« باید سیاست دولت جمهوری اسلامی در جهت سیاست حمایت از قشرهای مستضعفین باشد. باید این خط در آینده ایران تعقیب بشود، همه ملاحظات کنار برود. آن کسانی که باز این انقلاب را محافظت خواهند کرد همین قششرهای مستضعفین اند. قشرهای مستضعف و پابرهنه این جامعه اند، که گرانی را تحمل می کنند، کمبود را تحمل می کنند، تاریکی شب را تحمل می کنند. …» (۳) اما حالا ناگهان آقای خامنهای خواب دیده شده ومعنی تازه ای را برای مستضعفین کشف و پیدا کرده است.
جمعاً در قرآن ۱۳ بار(۱۳) از این کلمه استفاده شده است و در هر ۱۳ مورد آن بدون استثنا مستضعفین، فرودستان، بیچارگان و کسانی که به ناتوانی کشیده شده اند معرفی کرده است و جای هیچگونه توجیه و تفسیری هم باقی نگذاشته است. حال چه مستضعفان مادی و چه فرهنگی و معنوی.
چون این بدیهی است که فرودستان، بیچارگان و کسانی که به ناتوانی کشیده شده اندف از اظر فرهنگی و معنوی هم مستضعف هستند مگر امام علی و پیامبر نگفتند: از دری که فقر وارد شود از در دیگر ایمان بیرون می رود.
وَالْفَقْرُ فِى الْوَطَنِ غُرْبَهٌ، فقیر حتى در وطنش غریب است»( حکمت ۵۶)
الْفَقْرُ الْمَوْتُ الاْکْبَرُ.فقر مرگ بزرگ تر است.( حکمت ۱۶۳ نهج البلاغه)
در حدیث معروف رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) که در کتاب کافى آمده است مى خوانیم: «کادَ الْفَقْرُ أنْ یَکُونَ کُفْراً، نزدیک است که فقر انسان را به مرحله کفر برساند».
برگردم به اصل سئوال شما:
شما انقلاب ملت ایران را غارت کردید و با غارت انقلاب، تمامی اموال، ثروت و امکانات ملت ار غارت کردید. و هنوز هم ادامه می دهید. چگونه آقای خمینی با آگاهی تمام و با حیله مزورانه و با آگاهی تمام
اول و به ظاهر دولت موقت را به دست مرحوم بازرگان و مصدقی ها تشکیل داد و از طرف دیگر دولت در سایه و قدراتمند تر از دولت ظاهر به دست روحانیون سپرد . به همین علت مرحوم بازرگان گفت: من دولت ” دسته چاقویی است که تیغه ندارد ” یا « چاقوی بی دسته» یا ” دسته چاقویی است که تیغه ندارد “.
بعد از آن با غوغاسالاری و خیابان سالاری و چماقداری ولایت فقیه را با اختیارات مشخص و محدود به اجرا گذاشت و مجلس شورای ملی را مجلس شورای اسلامی کرد و سپس هم ولایت فقیه با اختیارات مشخص و محدود را به ولایت مطلقه تبدیل کرد. و در ظاهر و برای اغفال مردم از قانون اساسی دم می زود. قانونن اساسی که خود هر وموقع لازم می دید زیر آن می زد. و سرانجام قانون اساسی درست کردند که همه قدرت لشگری و کشوری از قوه قضائیه، مجریه و مقننه در اختیار رهبر قرار داده شد.
و حقیقت این است که قانون اساسی سامانه و یا دستورالعملی برای اجرای منویات رهبری یعنی آقای خامنه ای است. در این قانون اساسی اصل بر اطاعت است و نه انتخاب. بابر این آزادی وعدالت و حقوق در این سیستم غاتگری کشک است.
تمام اصولی که در قانون اساسی از آن به عنوان حقوق مردم و یا به قول آقای مهندس موسوی ظرفیت های اجراء نشده یاد می شود بدون استثناء داری قیودی است که آن قیود در دست عاملان و آمران رهبری است و در سی سال گذشته از اینگونه قیود برای اجرا نشدن حقوق مردم بهره جسته اند و به موجب همین اصول هم دست ملت به جائی بند نیست. اصول ۲۲، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۳۲، ۳۳ و ۱۶۸ است.
اینکه چرا بعضی و اصلاح طلبان دم از اجرای قانون اساسی می زنند به چه معنی است قانون اساسی همین است که سی است که اجرا شده. کشور با یک بحران زیستی خطرناک روبرو است که ابن مشکل با چند جعبه ابزار تعمیر شدنی نیست. اصلاح طلبان مردم را دائم و مر تب از ترس جهنم به مار غاشیه حواله می دهند. اخرین بار آقای مصطفی تاج زاده گفته: روحانیون چنین کردن و چنان کردند اخلاق و و دین را فاسد کردند. به زبان بی زبانی می گوید اگر ما به قدرت باز گردیم همه چیز را گلستان می کنیم و حقیقت را نمی گوید که حدا اقل ۲۴ سال اول انقلاب قدرت دست هیم کان که اصلاح طلبان نامی ده می شوند بود. سران مجاهدین انقلاب اسلامی، دانشجویان پیرو خط امام، موسوی تبریزی، خوئینی ها، هادی غفاری، موسوی تبریزی، خامنه ، خاتمی، مهندس موسوی، کروبی و… اینها «هر روز حاضرند که ملت و خود را بکشند که زنده بمانند و به حکومت برگردند» در هیچ یک از تظارات مردمی در دی ۹۶ و آبان ۹۸ و ساقط کردن هواپپمای اوکراینی که ۱۷۶ نفر را به کشتارگاه فرستاده شد، از مردم حمایت نکردند و بلکه مشتلق به حکومت دادند که خوب توانسته است موج شورش را مهار کند.
اصلاح طلبان متوجه نیستند که این رژیم غارتگر فاسد کشور را به فروپاشی اجتماعی و سیاسی روبرو کرده است. حتی در کشورهای دیکتاتوری هم به ظاهر قوانین رعایت می شود. مثلاً، دولت کار خودش را، قوه قضائیه هم کار خودش و قوه قانون گزار کار هم خودش را می کند. اما در این رژیم غارتگر بلبشو حاکم است: خامنه ای قانون گزار است. شورای امنیت قانون گزار است، سران سه قوه قانون گزار هستند، مجلس که باید تنها قوه قانوگزاری باشد. بیکار و فرمانبردار است برای قانونی کردن اعمال و جنایات خامنه ای هر وقت که لازم باشد.
و همه اینها یعنی غارتگریف همیشه دسته های مافیا و غارتگر یک رئیس دارند و این رئیس غارتگران برای اینکه خوش در رأس باشد، دست غارتگران را در همه زمینه ها باز می گذارد اما هر وقت ضرورت ایجاب کرد، یکی و یا یعضی ها را فدا می کند، حتی نزدیکترین ها را مگر خمینی و خامنه ای چنین نکرده اند، چرا احمد خمینی رفسنجانی فدا نشدند، چرا
آقای خامنه ای در رأس و غاتگران چشم و گوش بسته به دنیای امروز و وسائل ارتباط جمعی، از یکطرف جهت از میدان به در کردن، ملیون، سیاسیون، نویسندگان و روشنفکران و مخالفانش آنها را ضد انقلابی ها، غرب گرا و کسانی که کوشش می کنند فرهنگ غرب را تشویق و ترویج کنند نامیده و در هر فرصتی بدون استثنا دم از دشمن، «تهاجم فرهنگی ، «جنگ فرهنگی»؛ یا «شبیخون فرهنگی یا قتل عام فرهنگی در این کشور بهشدت از طرف دشمن دنبال میشود»؛ و برای پیروز در این جنگ، نیازمند « تدوین نقشه مهندسی فرهنگی است »؛ «عزیزان من! مسألهی تهاجم فرهنگی را جدی بگیرید. شبیخون فرهنگی، شوخی نیست. »، و سرانجام در دیدار اقشار مختلف مردم ۲۲/۵/۱۳۹۷از پیروزی در جنگ فرهنگی دم زد: «حالا شما نگاه کنید؛ متولّدین دههی۷۰، امروز دارند میروند بهعنوان مدافع حرم جان میدهند، سر میدهند و نیرو میدهند؛ نعششان برمیگردد! چه کسی این را حدس میزد؟ در همان دورانی که آن تهاجم وسیع فرهنگی بود، این گلها در بوستان جمهوری اسلامی شکفته شدند، این نهالها روییدند، حججیها درست شدند؛ پس ما در جنگ فرهنگی پیروز شدیم و دشمن در جنگ فرهنگی شکست خورد.» با وجود اینکه قبلاً گفته که ما در جنگ فرهنگی پیروز شدیم» اما وقتی در عمل مشاهده می کند که تقریباً در همه جبهه های فرهنگی شکست خورده باز به جنگ فرهنگی روی آورده و در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت در تاریخ ۳۰/۵/۱۳۹۸ می گوید: « ما مواجه هستیم با یک حملهی همهجانبه؛ یک جبههی عظیمی از لحاظ فرهنگی دارند به ما تهاجم میکنند؛ این هم در خلال حرفهایشان هست، البتّه ما میدانستیم این حرف را، امّا حالا دیگر خودشان هم صریحاً میگویند که غلبهی بر جمهوری اسلامی و غلبهی بر حاکمیّت اسلام، با جنگ نظامی و با تحریم اقتصادی موفّقیّتآمیز نیست، [بلکه] با کار فرهنگی و نفوذ فرهنگی موفّقیّتآمیز است؛»
آقای خامنه ای که متوجه نیست و یا اینکه نمی خواهد به روی خود بیاورد که در جنگ فرهنگی که آغاز کرده آن را باخته است، در رابطه با پوشش زنان و روسری باخته، در جبهه موسیقی و هنر باخته، در زمینه تاریخ و میراث و تمدن گذشته باخته، در زمینه تغییر سیاسی و فرهنگ تاریخ باخته، هر چه در طول این چهل سال کوشش شد و قلم به مزدان به کار گرفته شدند که مصدق بزرگ را از چشم مردم بیندازند، به عکس پاسخ گرفتند و تمامی زوایای این راد مرد بزرگ تاریخ ایران زمین که با درستی و راستی خدمت کرد را برای مردم و نسلهای مختلف زنده و جاوید کردند. با وجودی که در سایر جبهه ها جنگ را باخته است. تنها در جبهه، کشت و کشتار و داغ و درفش توانسته خود را حفظ کند که عنقریب آن را هم از دست خواهد داد. با وجود تمامی این شکست ها، روحانیون نادان عاشق قدرت، سعی کرده اند که وانمود کنند که در ایران قبل از اسلام خبری نبوده و هر چه هست بعد از اسلام است.
حاکمان فقیه چنان از حقایق تاریخی و فرهنگ و تمدن کهن ایران زمین بی بهره اند که تصور کرده اند که با دید تنگ نظرانه و سخت متحجّرخود و با غارت و تخریب، تحریف و دستبرد زدن به واقعیات و حقایق تاریخی، قادر خواهند بود که تاریخ کشور را بنا بر خواسته و آرزوی واهی خود از نو – آن هم در این عصر و زمان- بسازند. در صورتی که تاریخ و تمدن ایرانی بنا بر گفته ژرف و دقیق امیر مهدی بدیع « تمدّنی است که جذر و مدّ هولناک هجومهای مقدونی و عرب و وحشیگریهای وصف ناپذیر مهاجمان مغول و ترک و تاتار را تحمل کرده است، بی آنکه مانند بسیاری از تمدنهای دیگر برافتد، بلکه در پی این ترکتازیها پیروزمند بیرون آمده ، و در هر بار و در آخرین حساب تمدّن ایرانی بوده است که برجای مانده و پیروز شده است: این اسکندر است که «ایرانی می شود»، همان گونه که نخستین و بزرگترین فرمانروایان عرب، یعنی عبّاسیان، و پس از ایشان جانشینان چنگیز و تیمور نیز ایرانی شدند.» (۴) حتی اسکندر بعد از فتح ایران بزرگترین باج را به ایران داد «مونتسکیو بعد ها در بارۀ آن چنین گفت: وی پس از پیروزی، از همۀ اندیشه های قبلی که دستیار وی در پیروزی بودند دست شست، و اخلاق ایرانیان را پذیرفت» (۵) شوکت و قدرت خواجه نظام الملک دهقان زاده طوسی در دولت ترکمانان سلجوقی چنان بود که یاد آور کلام منسوب به سلیمان عبدالملک خلیفه اموی است:«این خلیفه قرنها پیش تعجب کرده بود که ایرانیان هزار سال ماک راندند و یک لحظه محتاج عرب نشدند و عرب صد سال حکومت نرانده اند و یک ساعت هم از ایرانیان بی نیاز نمانده اند» (۶)
همۀ نکات منفی و جنایتکارانه که در مورد این رژیم گفته شده و می شود، با خسارت بسیار عظیم و سنگینی که تا به امروز بر ملت ایران وارد کرده اما نکته مثبتی که داشته این است که زیراب و فاتحه مرجعیت را خوانده است. قدرت تقلید ومرجعیت چنان بود که وقتى ملا صدرا در قرن یازدهم هجری قمری خطر تقلید را که مانع کشف و دریافت حقیقت و انوار ملکوت را گوشزد مردم مسلمان کرد (۷) و با آن مخالفت ورزید، از خانه و کاشانه خود آواره و هفت سال او را به کهک قم تبعید کردند. اما آقای خامنه ای که نه پیشینه رهبری و مرجعیت آقای خمینی را دارد و نه درایت و زیرکی او را و نه به قول مرحوم منتظری «صلاحیت علمی در حد مرجعیت» را و فقط با توطئه و سقیفه سازی او را بر کرسی رهبری نشاندند. وی همیشه از این مسئله رنج برده و می برد که چرا مردم مرجعیت و علمیت او را به رسمیت نمی شناسند، غافل از اینکه روشی که آقای خمینی در مورد مرجعیت در پیش گرفت و خامنه آن را دنبال کرد، ریشه مرجعیت این بلای خانمانسوز و تحمیق کننده را ویران کرد و بنا به قول آقای محسن کدیور «ابتذال مرجعیت» (۸) رقم زده شد. افزون بر آن خود شاهدید که رژیم در رابطه با پوشش زنان و روسری، در جبهه موسیقی و هنر، در زمینه تاریخ و میراث و تمدن گذشته، شکست خورده و علی رغم خواست این رژیم جبار و ستمگر جامعه در زمینه های ذکر شده به موفقیتهای بزرگی دست یافته است بخش بزرگی از این دست آورد ها به خاطر مبارزات خستگی ناپذیر نیمی از مردم کشور یعنی طبقه بانوان و زنان کشور است. و این ها دست آورد کمی نیست و آینده برکات خود را به ملت ایران نشان خواهد داد.
محمد جعفری ۲ خرداد ۱۳۹۹
نمایه و یاد داشت:
۱- https://www.amnesty.org/download/Documents/MDE1323082020PERSIAN.PDF
۲-https://www.youtube.com/watch?v=mMK4R2hbtWE
۴- یونانیان و بربرها اثر: امیر مهدی بدیع، جلد ۱ و ۲، چاپ دوم ۱۳۶۴ نشر پرواز، ص ۲۰.
۵- یونانیان و بربرها اثر: امیر مهدی بدیع، جلد ۱ و ۲، چاپ دوم ۱۳۶۴ نشر پرواز، ص ۸۶.
۶- فرار از مدرسه، در بارۀ زندگی و اندیشه ابوحامد غزالی، دکتر عبدالحسین زرین کوب ، ص ۶۳؛ به نقل از: اخبار آل سلجوق، ۵۴.
۷- ملاصدرا تقلید خشک را مانع ظاهر شدن نور الهى و آنرا یکى از چهار حجاب مىداند: “… تا آن هنگام که سرگرم به این دانشهاى رسمى هستى نمىبینیم که درى از آن درها برویت گشاده گردد، و یا در انتظار آنکه به مقامى از مقامات اهل الله برسى آن هم تنها به مجرد تعصب و طرفدارى یکجانبه وخشک ازمذهب و تقلید، یعنى تا آن هنگام که رو بسوى پوششها و حجابات عالم تقلید داشته. و از انوار جهان ملکوت رویگردانى محال است که رازهاى قرآن بر تو متجلى، و یا شیفتگیهاى انوار حکمت و ایمان بر تو ظاهر گردد.” (ترجمه مفاتیح الغیب، صدر المتألهین شیرازى، ترجمه محمد خواجوى، ص ۵۱۱ و ۵۱۰) امروز هم هر روحانی و یا غیر روحانی که حرف حقی از زبانش جاری شود دچار مصائب بدتر از آن خواهد شد.
۸- https://kadivar.com/category/1-books/b-20/
جلسه سوم
س: شما در نوشته ها و گفتگو ها ی خود، رژیم جمهوری ولایت مطلقه فقیه را حکومتی مخرب و غارتگر که کشور را فتح کرده است و در همه زمینه ها تا جائی که توانسته به غارتگری پرداخته است و هم اکنون کشور و ملت یزرگ ایران دچار چنین رژیمی است، به نظر شما راه حل خلاصی و یا برون رفت از دست چنین غارتگران و رژیم غارتگر چیست؟
برای اینکه به سئوال شما پاسخ داده شود که چگونه می شود از دست این رژیم جبار غارتگر نجات پیدا کرد، لازم است که قبلاً بدانیم که این رژیم جبّار چگونه رژیمی و حکومتی است. یعنی اینکه اول باید درد را شناخت تا بشود به دنبال درمان درد رفت.
در آخرین باری که با شما گفتگو داشتم، توضیح داده شد که «اولین و بزرگترین و خطرناکترین و ویرانگر ترین غارت، غارت کردن حق حاکمیت مردم است که این رژیم مطلقه فقیه، بنام خدا و دین آن را از مردم غارت کرده است.»
این غارتگری حاکمیت ملی از چند راه و روش بعد از انقلاب ملت ایران صورت پذیرفته است و دزدیدن حاکمیت ملی ایران بعد از پیروزی انقلاب ملت ایران به چند طریق و راه و روش صورت گرفت: اول از طریق حکومت در حکومت ساختن، و ساخت بازوی نظامی. سپس این حکومت در حکومت و بازوی نظامی بوسیلۀ قانون اساسی مصوب سال ۵۸ که در آن ولی فقیه با اختیارات محدود و مشخص، قانونی شد ولی هنوز تا حدودی آزادی و حقوق مردم در آن ملحوظ بود در آن دیده می شد. اما در بازنگری قانون اساسی سال ۱۳۶۸ آخرین میخ به تابوت آزادی و حقوق ملت ایران زده شد. و آنچه که قانون اساسی خوانده شد و در فضای غوغاسالاری خیابانی و خفقان سخت بنام قانون اساسی به تصویب رسانده شد. در حقیقت این است که قانون اساسی سامانه و یا دستورالعملی برای اجرای منویات رهبری یعنی آقای خامنه ای است. در این قانون اساسی اصل بر اطاعت است و نه انتخاب. بنابر این آزادی وعدالت و حقوق در این سیستم غارتگری کشک و بی معنا است. و با دست همین اصلاح طلبان امروزی که آن روز حکومت را در دست داشتند انجام پذیرفت:
و آن روز اصلاح طلبان که قوه مجریه و قضائیه را در دست داشتند به آن افتخار و مباهات می کردند.
هر کسی که فقط به این اصل ۵۷ قانون اساسی ولایت مطلقه بنگرد به سادگی متوجه خواهد شد که هر سه قوه، قضائیه، مجریه، و مقننه در اختیار ولی فقیه و در نهایت هم پاسخگو به ولی فقیه است و ولی فقیه هم پاسخگو به احدی نیست. حتی به خدا؟! «قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه ی امر و امامتِ امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می گردد.» (۵۷)
این قانون اساسی ضد ملی، و ضد دموکراتیک، ضد حریت و آزادی و کرامت انسانی است و بنابر این اصلاح پذیر نیست. و در حقیقت آئیننامه اجرائی ولی فقیه است. و به دنبال ساختن امت واحد جهانی
عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام. اصل ۱۰۹
امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلام. اصل دوم
تمام اصولی که در قانون اساسی از آن به عنوان حقوق مردم و یا به قول آقای مهندس موسوی ظرفیت های اجراء نشده یاد می شود بدون استثناء دارای قیودی است که آن قیود در دست عاملان و آمران رهبری است و در سی سال گذشته از اینگونه قیود برای اجرا نشدن حقوق مردم بهره جسته اند و به موجب همین اصول هم دست ملت به جائی بند نیست.
اگر فقط به اصل ۱۱۰ دقت کنید می بینید که از سیر تا پیاز در کشور در ید اختیار ولی فقه است (۲) در همین یک ماده ۱۱۰، اختیارات وسیعِ بدون پاسخگوئی و مسئولیت پس دادن، چنان گسترده و همه جانبه است که می تواند هر انسانی را به دیکتاتوری و مستبد بدل کند. اما کار به همین جا ختم نمی شود.
اصلاح طلبان متوجه نیستند که این رژیم غارتگر فاسد کشور را به فروپاشی اجتماعی و سیاسی روبرو کرده است. حتی در کشورهای دیکتاتوری هم به ظاهر قوانین رعایت می شود. مثلاً، دولت کار خودش را، قوه قضائیه هم کار خودش و قوه قانون گزار کار هم خودش را می کند. اما در این رژیم غارتگر بلبشو حاکم است: خامنه ای قانون گزار است. شورای امنیت قانون گزار است، سران سه قوه قانون گزار هستند، مجلس که باید تنها قوه قانوگزاری باشد. بیکار و فرمانبردار است برای قانونی کردن اعمال و جنایات خامنه ای هر وقت که لازم باشد.
مصلحت طلبی با زبان روشن یعنی آنچه رژیم غارتگر اجازه می دهد. اصلاح طلبی هم چیزی جز مصلحت اندیشی نیست. مصلحت طلب کسی است که برای او فعالیت سیاسی یعنی مطلبۀ آنچه رژیم اجازه می دهد. ولی فقه اجازه می دهد.
آیا اصلاح طلبان نمی بینند که قبول کارکرد این قانون اساسی و کارکردن با آن خدمت به ظالم است؟ آیا نمی دانند که خاموشی در برابر این ظلم بیش از خود ظلم ظالمانه است.
«اینجانب با اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و ابراز وفا داری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه، داوطلبی خود را برای دوره انتخابات اعلام می دارم و گواهی می نمایم که اظهارات فوق صحیح و مطابق با واقعیت است.»
«حال وضع این داوطلب ها از دو حال خارج نیست: یا دروغ می گوید و به دروغ متن تعهد نامه را امضاء می کند که در این صورت کارش از همان ابتدا با دروغ شروع می شود. خوب این آدمی که از ابتدا دروغ می گوید، آیا می شود از او توقع داشت که از منافع و حقوق ملت و موکلین خود دفاع کند؟ قطعاً این توقع بیهوده ای است. او در مواقع مختلف منافع فردیش را بر منافع جمعی ترجیح می دهد و طبق فرمان عمل می کند.
و یا اگر داوطلب راست بگوید که چاره ای جز آن ندارد، وظیفه اش همان ریل گذاری و یا تصدیق اوامر و اجرائی کردن منویات رهبری است. »
از خود پرسیده اید علت اینکه علی مطهری که شورای نگهبان حذف کرد چه بود؟ علت آن بود که آقای مطهری به خود اجازه داده بود اظهار نظری بکند که متفاوت با نظر ولی فقیه بود. او می بایست سخن رهبر را تکرار و بازگو کند و التزام نامه هم که امضاء کرده بود و خلاف التزامنامه عمل کرده بود. و چند نفر از وکلای دیگر هم به همین علت
در این قانون اساسی تنها یک نفر حق دارد و همه حق نزد او است و دیکران تا جائی اجازه عمل و نظر دارند که او به آنان تفویض می کند.
مصباح یزدی:
« اگر در جمهوری اسلامی تا کنون سخن از انتخابات بوده است، صرفاً به این دلیل است که ولی فقیه مصلحت دیده است فعلاً انتخابات باشد، و نظر مردم هم گرفته شود. ولی فقیه حق دارد و می تواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن چه بسا اصلاً به رأی مردم مراجعه نشود انتخاب کند. مشروعیت حکومت نه تنها تابع رأی و رضایت ملت نیست، بلکه رأی ملت هیچ تأثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد» مصباح یزدی در جای دیگر می گوید: «مردم چه کاره اند که به کسی حق بدهند؛ مگر خودشان دارند همچنین حقی را» (۵)
آنچه اصلاح طلبان به دروغ و با نمایش حق به جانبی «وجه جمهوریّت نظام» می گویند نه تنها همسنک و همشأن و برابری با اصل ولایت ندارد، بلکه در حقیقت چیزی ابزاری است که مشروعیتش را از حق مطلقه ولایت فقیه می گیرد. به زبان ساده تر، مشروعیت جمهوریت نظام، مشروعیتی تجویزی مشروعیتی است که باید اجازه داده شود. در این قانون که بهتر است بگوئیم آئین نامه اجرائی «وجه جمهوریّت نظام» بنیانی وقائم به ذات نیست و مجوزی است طرف ولی فقیه.
اگر دقت کنیم به سادگی قابل فهم است که این دستورالعمل و یا سامانه خلیفه گری است و از دید من از خلیفه گری هم بسیار فاصله دارد. چون در زمان خلیفه دوم که ما مرتب علیه او حرف می زنیم و لعن و نفرین می فرستیم، یک وقتی عمر خلیفه دوم در منبر بود و برای مردم سخن می گفت در منبر گفت: که اگر من یک کاری از جانب خود کردم شماها چه می کنید. یک عربی شمشیرش را کشید و گفت ما با این، با این شمشیر تو راست میکنیم. حالا کسی جرأت دارد در حضور خامنه ای چنین حرفی بزند و در امان هم باشد؟ و یا آقای خامنه ای می آید و در جمع مردم و نه جمع های نمایشی سخن بگوید و کسی به او اعتراض کند؟
حتی همه شما می دانید که در سال ۶۶ وقتی آقای خامنه ای گفت: ولی فقیه هم در چهارچوب
«قدرت ولایت فقیه هم نا محدود نیست» و « در چهارچوب احکام پذیرفته شده اسلامى است و نه فراتر از آن » آقای خمینی به او توپید و گفت: شما ولایت فقیه را نشناخته اید «قدرت حکومت ولایت مطلقه نا محدود است و هیچ قانونی آن را محدود نمی کند.» و بعد که خامنه ای توبه کرد و گفت حق با شما است، آقای خمینی به او گفت، شما « از جمله افراد نادرى هستید که چون خورشید، روشنى مى دهید.»
پس ملاحظه می کنید که حتی خلیفه گری هم نیست. امام علی که اینها به دروغ و تزویر و حیله و ریا می گویند که ما پیرو و شیعه علی هستیم: اولاً همین علی بارها در همین نهج البلاغه گفته است که امر حکومت امر مردم و از آن مردم است و به هر کسی که می خواهند می توانند و حق دارند که واگذار کنند و ثانیاً وقتی به حضرت فشار آورده شد و گفتند ما تنها به تو رضایت می دهیم و دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنیم.علی حتی حاضر نشد که چند نفر از رؤسا با او بیعت کنند گفت بیعت را کردن و نکردم از آن مردم است ومردم و مردم باید به من بیعت کنند و نه چند نفر شما.
قانون اساسی جمهوری اسلامی دستور العمل و یا آئینامه غارتگرانه ای است برای بس ید ولی فقیه در غارتگری و جنایت و جبّاریت و نه یک قانون اساسی برای ملتی در چهارچوب سیاسی جغرافیائی ایران. چرا اصلاح طلبان نمی خواهند بفهمند و یا با مردم و خود راست باشند؟ مرحوم منتظری حرف حق است که گفت با این با قانون اساسی فعلی ایران « اگر از باب فرض، امام زمان هم رئیس جمهور شود، قدرت هیچ کاری را ندارد.» (۳) به همین علت بود که آقای خاتمی در پایان دوران ریاست جمهوری به ملت ایران گفت من «تدارکاتچی» بودم.
در سبیعیت و جبّاریت این رژیم همین بس که رئیس قوه قضائیه یعنی کسی که که بای مجری عدالت در کشور باشد. خود یک جایتکار تاریخی است و مرحوم منتظری به درستی در سبعیت رژیم خطاب به هیأت مرگ در سال ۱۳۶۷.گفت:
«به نظر من بزرگترین جنایتی که در جمهوری اسلامی شده و در تاریخ ما را محکوم می کنند به دست شما انجام شده و شما را در آینده جزو جنایت کاران تاریخ می نویسند»
تراژدی کشتار آبان ۹۸ سبعیت رژیم بود. این سبعیت که انجام شد، تنها سبعیت رژیم و آدم های بد نبود، بلکه سبعیت سکوت اصلاح طلبانِ به ظاهر آدم های خوب بود تراژدی سبعیت سکوت اصلاح طلبان بود که حتی به جنایت و کشت و کشتار آقای خامنه ای مشتلق دادند که آقای خامنه ای خوب همه چیز را جمع و جور کرد و به آن خاتمه داد.
علی لاریجانی بنا به رک خود در آخرین سخنرانی خود مشخص کرد که: «مجلس محلی برای تحقق خواسته های رهبر جمهوری اسلامی است » (۶) اگر این رژیم با این قانون و مرامنامه ای، یا آئین نامه باقی بماند شما مطمئن باشید که قانون برده داری، جزیه گرفتن، سنگسار کردن و.. این قیبل قانونی و رسمی خواهد شد. اگر چه امروز هم عملاً بسیاری از مردم به بردگی کشیده شده اند. برده داران چکار می کردند، که این رژیم نمی کند؟ به برده مخارج زندگی بخور و نمی می دادند و از استعداد، نیرو و توان آن ها استفاده می کردند و هر کدامشان هم که ناتوان می شدند و می مردند، مثل این بود که حیوانی مرده است. مگر الآن مردم را به این درجه فقر و بیچارگی نرسانده اند؟ چرا
اوقافیها مدعی اند که یک سوم کل اراضی ملی ایران وقف است و مال اینها است مثل ماجرای جنگل نهارخوران و آق مشهد و دامنه های دماوند. این ها تازه اشتهایشان باز شده و هرچه از خون ایران ببلعند مانند ضحاک سیر نخواهند شد.
احمد رهدار یکی از شاگردان محمد تقی مصباح یزدی و رئیس مؤسسه مطلعاتی تحقیقاتی فتوح اندیشه
گوید طلاب اصفهان گرسنه اند برویم کل خیابان صفائیه را از دشمنان یعنی کسبه محل پس بگیریم او به مسائل بسیار ترسناک و وحشتناکی اشاره می کند و می گوید چون قرار است او و دیگر طلبه ها دنیا را بچرخانند و طرح بدهند، باید ثروتمند باشند و اوقاف منبع مهم تأمین این ثروت است او می گوید یک سوم کل شهر اصفهان وقف سادات طلبه است اما دیگران دارند حق آن ها را می خورند و طلبه ها باید در این میان فقیر باشند او می گوید کل خیابان صفائیه وقف است او می گوید که ائمه میلیارد بودند پس طلاب و روحانییون هم باید میلیاردر باشند او می گوید روحانیون قرار نیست وارث علم پیامبر باشند، پس ثروت پیامبر چه؟ (۷)
اگر شما هم با من در مورد این رژیم ستمگر جبار خونخوار غارتگر هم نظر هستید و موافقید، حال سئوال این است که راه حل چیست؟
قبل از هر چیز این نکته را یادآور شوم که اینجانب نه برای کسی نسخه می پیچم و نه برای مردم تکلیف تعیین می کنم. آدمی در هر اندازه و حدی هم که باشد، فقط باید آنچه را که می داند و یا می فهمد به اطلاع دیگران برساند اینکه بدان عمل می شود و یا نمی شود به دیگران بستگی دارد. من هم به عنوان یکی از آحاد ملت ایران رژیم غارتگرحاکم ایران و خطرهائی که از ناحیه این رژیم متوجه کشور و ملت ایران است را بر اساس تجربه های آموخته شده برای هموطنان خودم بیان می کنم. اما تصمیم عمل کردن و نکردن با شما و امر هم امرِ شما است. برای رها شدن مردم ایران از حکومت دیکتاتوری ولایت مطلقه چند تا قدم و یا گام ساده که برای هر کسی در هر رده ای که باشد عملی و کار ساز باشد و قابل اجرا باشد و تا حدی خسارتی گرفتاری آنچنانی هم نداشته باشد را یادآوری می کنم.
اولین قدم و یا اولین گام
هم اکنون این حکومت غارتگر ولایت مطلقه فقیه، استعداد و تدبیر خود ایرانیان را علیه ایرانیان بکار می گیرد. ای ایرانیان اجازه ندهید که این حکومت فاسد و جنایت کار غارتگر استعداد، توانائی، و تدبیر شما، راعلیه هموطنان خود شما بکار بگیرد. اگر شما توانائی ها علمی، استعداد و تدبیر خود را در اختیارشان قرار ندهید، قطعاً ساقط خواهند شد و ملت از شرشان نجات پیدا خواهند کرد. اما اگر شماهائی که به دنیای دیگر و قیامت معتقدید و حقیقتاً دیندار هستید، و نه به مانند دزدان پینه به پیشانی بسته، باید بدانید که امروز در عصر انقلاب اطلاعات موافق بیان قرآن هر گز در آن دنیا از شما پذیرفته نیست که بگوئید ما به خاطر اسلام و قرآن به فرمان روحانیون جنایتکار و ستمگر عمل کردیم. و شما ای کسانی که به خاطر وطن و ترس از اینکه وطن پاره پاره نشود و به هر دلیلی در خدمت این رژیم هستید، باید آگاه باشید که اگر چنین حکومت جبّار و ستمگری در قدرت باقی بماند، قطعاً این غارتگران چیزی باقی نخواهند گذاشت که پاره پاره بشود یا نشود، و قطعاً در یک حکومت جبار ستمگر خطر پاره پاره شدن کشور چند برابر می گردد. و شما ها که به امید اینکه روزی و یا سرانجام این رژیم به خود خواهد آمد و به آزادی و حقوق مردم گردن خواهد نهاد، به دلیل بسیار ساده، هرگز چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد، زیرا گردن گزاردن به آزادی و حقوق مردم و اجرای عدالت به معنای منحل شدن خود رژیم است و چنان چیزی در هیچ دیکتاتوری مطلقی و بویژه دینی آن اتفاق نیفتاده است. پس اجازه ندهید که این حکومت فاسد و جنایت کار غارتگر استعداد، توانائی، و تدبیر شما، را علیه هموطنان خود شما بکار بگیرد. اگر شما توانائی ها علمی، استعداد و تدبیر خود را در اختیارشان قرار ندهید، قطعاً ساقط خواهند شد و ملت از شرشان نجات پیدا خواهند کرد.
دومین گام این است: که کسانی که به خاطر خدمت به ملت ایران و کشور در خدمت این رژیم جبار و فاسد هستند، صف خود را از کسانی که به فکر چپاول و غارت هر چه بیشتر برای خود و فرزندانشان در داخل و خارج از کشور هستند، جدا کنند و با خود و مردم راست باشند و حقیقت را به مردم بگویند و حد اقل اجازه ندهند که شریک در دروغگویی ها، جرم و جنایت و غارت و چپاول این ملت بزرگ باشند. اگر به خود آئیم و بیندیشیم هیچ نام دیگری بر اعمالی که این رژیم در ایران مرتکب شده و می شود جز تصاحب قدرت وغارتگری نمی شود نهاد. اصولاً دین برای حکومت کردن نیامده است، بحث و موضوع قرآن حکومت نیست و در قران کریم نه ذکری از خلافت و یا رهبری به عنوان زعامت سیاسی و نه کوچکترین اشاره ای به موضوع آن کرده است، حتی هیچ اشاره ای در سنت نبوی و یا حدیث و روایت هم به آن نشده است. زیرا اختیار اداره زندگی مردم و چگونگی آن با مردم و حق مردم است و این یک امر مردمی است. اولین و بزرگترین و خطرناکترین و ویرانگر ترین غارت، غارت کردن حق حاکمیت مردم است که این رژیم مطلقه فقیه، بنام خدا و دین آن را از مردم غارت کرده است.
و سومین و مهمترین گام پرهیز ار دروغ گفتن
گمان نمیکنم که به این نتیجه نرسیم که آقای خمینی رهبر انقلاب اسلامی در ایران مبدع و مبتکر تفکر جدید دروغ مصلت آمیز انواع و اقسام دروغ در دوران پس از انقلاب است. اگر ما بخواهیم ریشه و اساس این گونه رفتارها و گفتارها و تعلیماتِ دامنگیر خود را شناسائی کنیم، لازم است که به نقد تعلیمات آقای خمینی بپردازیم. نقد و نه ترتیب دادن دادگاه. چرا که اینک او در محضر دادگاه الهی است. نقد برای جدا کردن سره از ناسره و رها شدن و رهاکردن از دروغ. نقد برای شناسائی تفکر و اندیشه راهنما و عمل کرد وی و عواقب دهشتناکی که هم اینک ایرانیان با آنها روبرو هستند و رها شدن و رها کردن از این عواقب.
در جمهوری اسلامی، آقای خمینی اولین دروغگوئی بود که در کسوت مرجع دینی و عارفی سالک، برای بنیادگزاری و استمرار استبداد دینی و «حکومت سلسله روحانیت» با دستآویز کردن «مقدسات» دینی و مقام روحانی امامان معصوم شیعه، به دروغ متوسل شد.
بدتر از همه امالفساد یعنی دروغ و دروغ مصلحت آمیز را برای حاکمیت به استبداد بر مردم جایزگرداند. و امروز، دروغ زبان رسمی حاکمان بر ایران شدهاست. به جامعه نیز سرایت کرده و «نهادینه» گشتهاست. نه منطقی است و نه عقلانی که چون آقای خمینی در موضع رهبر جنبش همگانی مردم ایران و قرارگرفت و نظام شاهنشاهی در ایران برچیده شد، از جنایات، چپاول اموال، کشت و کشتار که به فرمان، یا اشاره و یا چشم بر هم گذاشتن او بوسیلۀ دیگران انجام گرفت چشم بر هم گذاشت و آنها را نادیده گرفت و نفهمید که مسبب اصلی شالودهگذار این بلاها که دامن ملت و کشور را گرفتهاند و بنیانگذار ولایت مطلقۀ فقیه که شرک به خداوند است و مردم را از حقوق و آزادی خویش محروم ساخته است، آقای خمینی بودهاست. آیا کسی غیر از آقای خمینی را سراغ دارد؟
هر کسی هر استدلالی در مورد عدول آقای خمینی از بیان پاریس، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه بکند، آقای خمینی را دروغگو ، گذاب و ماکیاولیست معرفی کرده است. مظلوم وقتی به دروغ مصلحت آمیز متوسل شود، او کسی میشود که دروغ گفته است و با عمل خود، زورگوئی و شر رسانی ظالم مقبولیت و مشروعیت بخشیده و در نتیجه ظالم به خود اجازه میدهد بیشتر زور بگوید تا دیگر مظلومی جرأت نکند به او دروغ بگوید.
آقای خمینی بیش از همه فقهاء، بحث مفصلی درباره حکم شرعی دروغگویی دارد. او« پس از ذکر کلام شیخ انصاری در باره جواز دروغگویی، بنابر ضرورت، شامل سه مورد اکراه، اضطرار و دوران امر بین دو محذور، یمین و قَسم دروغ برای حفظ مال خود و دیگری را عنوان مستقل دیگری برای دروغگویی میداند. و میپندارد عناوین اکراه، اضطرار و دوران امر بین دو محذور شامل این مورد نمیشوند. چراکه در صورتی میتوان ضرر مالی را جزء مورد اضطرار محسوب کرد که قابل توجه و زیاد باشد. وگرنه ضرر مالی کم، اضطرار نیست. ولی ظاهر روایات، دروغگویی برای دفع مطلق ضرر مالی راجایز میشمارد » (۸).
جامعه ای که دروغ در آن عجین شد، به جامعه ای به جامعه ای تبدیل می شود که قدرت اواع و اقسام قدرت استبدادی در آن حاکم می شود و دروغگویی و دروغ گویان که بیچاره ترین بیچارگان هستند، عامل اصلی آن به شمار می آیند و چه نیک و به درستی حکیم ابوالقاسم فردوسی سرودهاست:
اگر جفت گردد زبان با دروغ نگیرد ز بخت سپهری فروغ
سخن گفتن کج ز بیچارگیست به بیچارگان بر بباید گریست
تجربه به من آموخته است که روح عالم هستی بر راستی که ارزشی جهانشمول است، استوار می باشد و نه دروغ و یا دروغ مصلحت آمیز که خود نوعی از دروغ ولی با کلاه شرعی است. و به نظر و تجربه ام اگر انسانها هر کاری که می خواهند بکنند ولی دروغ نگویند و دروغ و انواع آن از جهان رخت بربندد، دنیا گلستان خواهد شد و بهشت موعود با راستی در همین دنیا ساخته خواهد شد.
با عمل کردن به سه قدم و یا گام ذکر شده گام های دیگر هم آشکار خواهد شد.
محمد جعفری ۹ خرداد ۱۳۹۹
mbarzavand@yahoo.com
نمایه و یادداشت:
۱- آیت الله موسوی اردبیلی رئیس دیوان عالی کشور(= رئیس قوه قضائیه) و امام جمعه موقت تهران، در نماز جمعه گفت: «ای امام، با تو میثاق می بندیم اسلام را همانگونه که تو خود می خواستی پیاده کنیم»
آقای خامنه ای چنین گفت: « قانون اساسی جدید که یکی از آخرین آرمانهای امام عزیزمان است میثاق ملت امت با انقلابی است که بیش ار ده سال است که آماج توطئه های عنود و لجوج و نادان بزرگ و کوچک بوده است.» (جمهوری اسلامی ۷ مرداد ۱۳۶۸، شماره ۲۹۴۳.)
آقای میر حسین موسوی نخست وزیر در جلسه هیئت دولت در مورد همه پرسی قانون اساسی گفت « شرکت گستردۀ مردم در انتخابات قابل تقدیر است » وی افزود « اگر چنین اقدامی از سوی یک ملت مظلوم انجام می گرفت، الآن دولتهای غربی و سازمان ملل چنیدن اطلاعیه صادر کرده بودند و عکس العمل هایی حتی تا حد محاصره اقتصادی و تهاجم نظامی نیز از سوی سران این کشورها و نوکران آنها تجویز می شد اما اینک سکوت مرگبار گرفته است» جمهوری اسلامی ۹ مرداد ۱۳۶۸، شماره ۲۹۴۵.)
۲- اصل – ۱۱۰ وظایف و اختیرات رهبر:
« ۱-. تعیین سیاست ها کلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام.
۲- نظارت بر حسن اجرای سیاست های کلی نظام.
۳- فرمان همهپرسی.
۴- فرماندهی کل نیروهای مسلح.
۵- اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروهای.
۶- نصب و عزل و قبول استعفای: فقهای شورای نگهبان، عالیترین مقام قوه قضاییه، رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، رییس ستاد مشترک، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، فرماندهان عالی نیروهای نظامی و انتظامی.
۷- حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه.
۸- حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نیست، از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام.
۹- امضاء حکم ریاست جمهوری پس از انتخاب مردم. صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری از جهت دارا بودن شرایطی که در این قانون میآید، باید قبل از انتخابات به تأیید شورای نگهبان و در دوره اول به تأیید رهبری برسد.
۱۰- عزل رییس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم دیوان عالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی، یا رأی مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت وی.
۱۱- عفو یا تخفیف مجازات محکومیت در حدود موازین اسلامی پس از پیشنهاد رییس قوه قضاییه.
رهبر میتواند بعضی از وظایف و اختیارات خود را به شخص دیگری تفویض کند. »
اصل ۱۵۷- « به منظور انجام مسئولیتهای قوه قضائیه در کلیه امور قضائی و اداری و اجرائی مقام رهبری یک نفر مجتهد عادل و آگاه به امور قضائی و مدیر و مدبر را برای مدت پنج سال به عنوان رئیس قوه قضائیه تعیین می نماید که عالیترین مقام قوه قضائیه است».
۳- « حقیقت اینست که با قانون اساسی فعلی ایران که همه اهرمهای قدرت در اختیار رهبر قرارداده شده، بدون این که پاسخگو باشد و مسئولیتها، بر عهده رئیس جمهور قرارداده شده بدون این که اهرمهای قدرت را در اختیار داشته باشد، اگر از باب فرض، امام زمان هم رئیس جمهور شود، قدرت هیچ کاری را ندارد. این امر تضاد واضحی است در قانون اساسی که باید اصلاح گردد.»
۵-
۶- https://www.radiozamaneh.com/505823
۷- ؟
۸- دروغ مصلحت آمیز، محمد جعفری،۱۰۷ ؛ به نقل از: امام خمینی، ۱۴۱۰ق، ج ۲، ۸۰-۸۵؛
http://www.ensani.ir/storage/Files/20140215113411-9787-35.pdf