« شرکت در انتخابات، یعنی بیعت و تجدید بیعت با نظام مطلقه»
«شرکت در انتخابات یعنی صحه گذاشتن بر اشغال کشور»
لینک مقاله«تحریم انتخابات عملی منفعلانه و یا فعالانه؟»
در انقلاب اسلامی
تحریم انتخابات عملی منفعلانه و یا فعالانه؟
«اینجانب با اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و ابراز وفا داری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه، داوطلبی خود را برای دوره انتخابات اعلام می دارم و گواهی می نمایم که اظهارات فوق صحیح و مطابق با واقعیت است.»
اینجانب در آن حد و اندازه نیستم که برای مردم تعیین تکلیف کنم. آدمی در هر اندازه و حدی هم که باشد، فقط باید آنچه را که می داند و یا می فهمد به اطلاع دیگران برساند اینکه بدان عمل می شود و یا نمی شود به دیگران بستگی دارد. من هم به عنوان یکی از آحاد ملت ایران نظر و تحلیل خودم را که مبتنی بر تجربه آموخته شده است برای هموطنان خود بیان می کنم.
آقای خمینی به دروغ می گفت که «مجلس در رأس امور است». و دیدید که وقتی قدرت را قبضه کرد، بدون هیچ واهمه و نگرانی گفت: برای حفظ حکومت دروغ گفتن، جاسوسی کردن و شرب خمر هم واجب است و حتی برای از بین بردن مخالفان می شود به آنها تهمت زد. در طول قریب به چهل سال گذشته هر کسی خود تجربه کرده است که نه تنها مجلس در رأس امور نیست بلکه در کف آن هم نیست. قانون اساسی در حقیقت سامانه، دستور العمل و یا مرامنامۀ اجرائی منویات نامحدود ولی فقیه و مشروعیت و قانونی کردن اجرای منویات رهبر است. این مجلس هم که زیر مجموعه این قانون اساسی است. برای انجام هدفی است که رأس حکومت یعنی ولایت مطلقه برایش تعیین می کند. و این هم همان چیزی است که در اصل ۱۱۰ قانون اساسی رسماً برایش تعیین شده است. طبق این اصل همه چیز از آنجا شروع می شود وهمۀ قوا زیر مجموعه رهبری که ولایت مطلقه فقیه است، می باشد. بنابر این قانون اساسی که مجلس هم زیر مجموعه آن است وظیفه اش در عمل چنین است: اصل بر اطاعت است و نه انتخاب. قانون یعنی احکام اسلامی که ولی فقیه بیان کننده آن است. تعیین و مشخص کردن قانون با ولی فقیه است و نه دیگران. آزادی هم در چهار چوبی است که فقیه تعیین می کند. پس چنین مجلسی حد اکثر وظیفه اش به اجرا در آوردن منویات رهبر آن طور که او صلاح بداند و یا به عبارت دیگر ریل گذاری برای اهدافی که رأس قدرت برایش تعیین و مشخص می کند.
برای اینکه کار هم از محکم کاری عیبی پیدا نکند، برای داوطلبان نمایندگی فرم و متنی ۷ صفحه ای تهیه شده که کاندیداها و داوطلبین مجلس آن را می خوانند و پس از قبول و تأیید ذیل آن را امضاء می کنند. در صفحه ۷ این متن آخرین جمله این است: «اینجانب با اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و ابراز وفا داری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه، داوطلبی خود را برای دوره انتخابات اعلام می دارم و گواهی می نمایم که اظهارات فوق صحیح و مطابق با واقعیت است.»
در اینجا لازم است که به لغت التزام و به لغت مقدس در کنار نظام که دارای بار معنی داری است توجه شود. این لغات تنها چیزی نیست که لقه لقه زبان باشد. مقدس در قاموس لغت، اصولاً یک نظام مریدی و مرادی است و شیفتگی و عشق ورزی را به دنبال خود دارد و در نه تنها عقل تعقل جائی ندارد بلکه اتوماتیک به حاشیه می رود. و در یک چنین فضائی اصولاً دموکراسی سالبه به انتفاع موضوع است. و بعد از آن هم بحث «اصل مترقی ولایت مطلقه» و این اعتقاد و التزام عملی به آن می آید و بعد این داوطلب این را امضاء می کند.
حال وضع این داوطلب ها از دو حال خارج نیست: یا دروغ می گوید و به دروغ متن تعهد نامه را امضاء می کند که در این صورت کارش از همان ابتدا با دروغ شروع می شود. خوب این آدمی که از ابتدا دروغ می گوید، آیا می شود از او توقع داشت که از منافع و حقوق ملت و موکلین خود دفاع کند؟ قطعاً این توقع بیهوده ای است. او در مواقع مختلف منافع فردیش را بر منافع جمعی ترجیح می دهد و طبق فرمان عمل می کند.
و یا اگر داوطلب راست بگوید که چاره ای جز آن ندارد، وظیفه اش همان ریل گذاری و یا تصدیق اوامر و اجرائی کردن منویات رهبری است.
آیا اصلاح طلبان نمی دانند که رأی دادن و شرکت در انتخابات به خودی خود هدف نیست و رأی دادن و انتخاب وکیل وسیله ای است برای حق حاکمیت و اجرای خواسته های بحق مردم. آیا مجلس در این نظام وبا این التزام و تعهد که هر داوطلب، قبل از تعیین صلاحیت اش باید از پیش آن را به شورای نگهبان بسپارد، کاره ای است به جز نقش ریل گذار منویات رهبر ؟
آیا اصلاح طلبان این را نمی فهمند و یا از این التزام و تعهد اطلاع ندارند که می گویند: چون داوطلبین ما را رد صلاحیت کرده اند، ما لیست داوطلب نمی دهیم و یا نامزدی معرفی نمی کنیم و آن را به خود مردم واگذار می کنیم. این نهایت ورشکستگی سیاسی است که حزب، دسته و یا گروهی مدعی رهبری و اداره کشور باشد و در موقعی که باید عمل کنند بگوید که ما به خود مردم واگذار می کنیم. اگر این هم گفته نمی شد، در عمل چه فرقی می کرد؟ یکی از این اصلاح طلبان می گوید: ما تحریم نمی کنیم و ما می خواهیم حکومت را وادار به تغییر کنیم. و یکی دیگر می گوید ما باید دانشمندان را به مجلس بفرستیم که بیشتر به خنده شبیه است تا واقعیت.
آیا اصلاح طلبان نمی دانند و یا نشنیده اند که رئیس دولت اصلاحات آقای خاتمی در پایان دوره ۸ ساله ریاست جمهوریش گفت: رئیس جمهور نقشی جز تدارکاتچی را نمیتواند بازی کند؟
وقتی اصلاحات طلبان هم ریاست قوه مجریه و هم مجلس را در اختیار داشتند و لایحه قانون مطبوعات و نظارت استصوابی شورای نگهبان را به مجلس برده شد، همان مجلس بر اساس حکم حکومتی، لایحه را به کناری انداخت و نه از رئیس جمهور و مجلس اصلاحات و نه از دیگران حتی صدای جغدی هم برنخاست و علت هم هیچ نبود جز اینکه ولی فقیه از حقوق خود در قانون اساسی استفاده کرد و در نتیجه آقای خاتمی از تجربه آن دوران ریاست جمهوری به عنوان «تدارکاتچی» یاد کرد. چرا اصلاح طلبان به خود و مردم هر بار دروغ می گویند، حتماً در این نظام و سیستم منافع دارند که در صورت تغییر آن را در خطر می بینند. اگر اینان حد اقل با خود راست باشند و به خود دروغ نگویند، خوب می دانند که این نظام دیکتاتوری ولایت مطلقه و قانون اساسی آن با همیاری و کمک خودشان استقرار و استمرار پیدا کرده است و حال که در حال حذف کامل هستند، هنوز هم حاضر نیستند که به خود و مرد راست بگویند.
آیا اصلاح طلبانی که دم از اجرای قانون اساسی می زنند، نمی داند که تمام اصولی که در قانون اساسی از آن به عنوان ظرفیت های اجراء نشده و یا حقوق ملت یاد می شود که عبارتند از: اصول ۲۲، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۳۲، ۳۳ و ۱۶۸ قانونی که در این اصول نام برده شده بدون استثناء داری قیودی است که آن قیود در دست عاملان و آمران رهبری است و در سی سال گذشته از اینگونه قیود برای اجرا نشدن حقوق مردم بهره جسته اند و به موجب همین اصول هم دست ملت به جائی بند نیست. و همین قیود تا به حال مجوزی در دست سازمانهای امنیتی و قوه قضائیه برای جلوگیری از هر گونه تجمع مردمی و تعطیلی نشریات و مطبوعات تا به حال بوده و خواهد بود. چون ریش و قیچی دست خودشان است می توانند بر طبق این قیود مانع از تشکیل هر اجتماعی بشوند. همچنانکه تا به حال شده اند.
مگر در انتخابات گذشته خامنه ای نگفت که:« مهم این است که افراد شرکت بکنند، مهم نیست که به کی رأی بدهند.» معنی این جمله چیست؟ رأس قدرت می خواهد مصادره به مطلوب بکند و اینکه چرا بعضی ها این نکته بسیار واضح و ساده را نمی فهمند علتش را باید در جای دیگر جستجو کرد
مگر در اعتراض به تقلب در انتخابات سال ۸۸ به کسانی که خواستند از رأی خودشان دفاع کنند و دست به تظاهرات مسالمت آمیز زدند، با کشتار و داغ و درفش مواجه نشدند و خطاب به تظاهر کنندگان نگفتند: اینها که به خیابان آمدند «اشرار و خس و خاشاک» هستند.
مگر در همین اعتراضات مسالمت آمیز دی ماه ۹۶ که بیش از صد شهر ایران در آن شرکت کردند. مردم بی دفاع با کشتار و زندان مواجه نشدند.
مگر در همین اعتراضات آبان ۹۸ نبود که مردمی که برای اعتراض مسالمت آمیز به سه برابر شدن ناگهانی قیمت نفت به خیابان آمدند، بی مهابا به کشتار و زندانی کردن آنان پرداخته نشد، و خامنه ای در خطبه نماز جمعه گفت: «اینها ملت ایران نیستند.» و با کشتار وسیع که ۳۰۸ نفر تا ۱۵۰۰ نفر منابع مختلف ذکر کرده اند، توانستند مردم را برای برهه ای از زمان خاموش کنند و آقای خاتمی که بعضی ها چشم امید بوی دوخته اند، با این قلع و قم کردن و کشتار گفت که رهبر آقای خامنه ای به خوبی غائله را خواباند. در حالیکه امامشان آقای خمینی حکم اعدام فله ای چند هزار زندانی را صادر و به دست سه جلاد سپرد که در کمتر از ماهی همه آن ها را به خاک و خون کشیدند. در چشم اینها کشتن ۳۰۸ و یا ۱۵۰۰ نفر چیزی به حساب نمی آید. و باید تا به امروز ثابت شده باشد که اصلاح طلبان و اصولگراها دو روی یک سکه اند. و نه در اعتراضات دی ۹۶ و نه در آبان ۹۸ حمایتی از اعتراضات بپا خاسته مردم نکردند، بلکه علیه اشان هم عمل کردند.
حال با وقاهت تمام آقای خامنه ای چند روز به انتخابات مانده می گوید: «مردم برای آبروی نظام و امنیت کشور میآیند. شاید کسی از بنده خوشش نیاید اما اگر ایران را دوست دارد باید پای صندوق رأی بیاید». و برای «تجدید بیعت با نظام» بپای صندوقهای رأی بیائید و یا «برای حفظ آبروی نظام جمهوری اسلامی» و چون«پای آبروی نظام در میان است» بیائید و «حضور شما نشانه همدلی با نظام است» و حتی این بار خامنه ای در دفاع از عمل شورای نگهبان و رد گسترده صلاحیت ها، به منتقدان شورای نگهبان هشدار داد و گفت: «نگوئید انتخابات مهندسی شده و انتصابات است» یعنی اینکه اگر چنین کردید، منتظر عواقب عمل خود باشید.
خامنه ای با صراحت می گوید که شرکت در انتخابات و بپای صندوقهای رأی آمدن و«حضور شما نشانه همدلی با نظام » و «تجدید بیعت با نظام» است و این گفته جای شک و شبهه ندارد که وقتی شما در انتخابات شرکت کردید و رأی دادید این رأی شما «تجدید بیعت با نظام» است و بعد از آن کار شما تمام است. قاعده ای که از بیعت ها در نظر است و فهم شده چنین است که وقتی کسی به کسی بیعت می کند، دیگر باید تابع و مطیع او باشد و حق چون و چرا و اعتراض هم ندارد. و به این علت هم هست که خامنه ای می گوید و برای «تجدید بیعت با نظام» بپای صندوقهای رأی بیائید. این بار هم مثل همیشه وقتی رأی خود را به صندوقها انداختید و«تجدید بیعت با نظام» کردید، وظفیه تان تمام است و آز آن به بعد، هر طور که ما برایتان صلاح دیدیم عمل می کنیم و شما هم باید ساکت و آرام و مطیع باشید. این است معنی بیعت
جمله دیگری هم خامنه ای در مورد شرکت در انتخابات دارد و می گوید: «اما اگر ایران را دوست دارد باید پای صندوق رأی بیاید»
ای ملت بزرگ ایران اگر در حقیقت ایران را دوست دارید تا هنوز چیزی از آن باقی مانده است، فعالانه و آگاهانه در انتخابات شرکت نکنید. به ضرس قاطع می شود گفت و جای شک و شبهه نیست که این نظام و این حکومت و بویژه رهبری آن از ملت بیگانه است: مگر در مواردی که در تنگنا و فشار جامعه قرار بگیرد، آن وقت به یاد مردم و ملت می افتد. اما باز بخشی از همین مخالفین به آرزوی اینکه شاید روزی دل آقای خامنه ای رحم بیاید و به اصلاح رژیم تن دهد، به خواب فرو رفته اند. و یا بعضی ها هم منتظرند که شاید رهبر بمیرد و تغییراتی بوجود آید. این ها همه نشان از یأس و نومیدی و انفعالی است که به مردم تزریق می شود. حال با چنین اوضاع و احوالی منطقی ترین و آرام ترین شکل بیان اعتراض همین مواجهه سلبی است که افراد آگاهانه انتخاب بکند و در انتخابات شرکت نکند. وقتی این شرکت نکردن مبتنی بر آگاهی است. این خود عملی فعالانه است. شرکت نکردن در انتخابات و یا بهتر بگویم انتصابات خود یک عمل صد در صد فعالانه و آگاهانه است. فردی که رأی نمی دهد نه از سر بی مسئولیتی، بی خیالی و باری به هر جهت کار کردن نیست. در چنین اوضاع و احوالی این عمل یک کنش اعتراضی و کنش معنی دار است. و این اعتراض فعال است و نه همنوائی با قدرت و مصادره به مطلوب قدرت. شرکت کردن در انتخابات بیعت با نظام و تأیید نظام و رهبری آقای خامنه ای است. آقای خامنه ای هم می گوید: بیائید و ما را تأیید کنید. همین و بس.
شرکت نکردن مبتنی بر آگاهی بعنوان یک کنشگر هر چه دامنه آن بیشتر بشود، کنشگری جمعی پرقدرت تر می شود و اثر گذاری آن بر حکومت و حتی خود چند برابر می شود. نگوئید و به خو د نقبولانید که اگر ما هم نرویم دیگران می روند، هر کسی مسئول خود است و نه دیگران. اینطور بگوئید چرا من با دست خود این ظلم و جنایت را تأیید کنم و به سهم خود همدست آن ها باشم. آیا این به تنهائی یک عمل فعال نیست که دست شما را از شرکت در ظلم و ستم به هموطنان خویش بری می کند؟ وقتی شما با شور و شوق و یا به هر دلیلی در انتخابات شرکت می کنید، نظام و رهبری از کجا بفهد که شما آن را قبول ندارید؟ افزون بر آنچه گفته شد، وقتی شما فعالانه و آگاهانه در انتصاباتِ انتخابات نما شرکت نمی کنید:
– نظام و آقای خامنه ای نمی تواند، رأی شما را مصادره به مطلوب کند. و آن را«تجدید بیعت با نظام» بخواند.
– به نظام و رهبری آن می فهمانید که این نظام و این روش اداره کشور مورد قبول شما نیست و با آن همکاری و همیاری نمی کنید.
– در اثر این شرکت نکردن شما، شاید حکومت و نظام و رهبری کمی به خود آید و در اعمال و کردار خود تجدید نظر کند. و اگر هم تجدی نظر نکرد،
– نیروی جمعی شما قدرت می گیرد و به شما امکان می دهد که به قدرت و توان خود بیشتر آگاه شوید و در مواقع لزوم آن را به کار گیرید.
– نظام و رهبری نمی تواند به جهانیان اعلان کند، شما که می گوئید مردم با ما مخالف هستند، بیائید و ببینید که چگونه مردم با شور و شوق در انتخابات شرکت می کنند.
و…
اگر اینها عمل فعال و آگاهانه نیست، پس عمل آگاهانه وفعالانه کدام است؟آن هائی که به شما می گویند، شرکت نکردن در انتصاباتِ انتخابات نما یک عمل منفعلانه است، به خود و شما دروغ می گویند. شما که تا به حال در انتخابات شرکت کرده اید و در تجربه دیده اید که نتیجه ای جز داغ و درفش و کشور را در ورطه نابود قرار دادن برایتان در بر نداشته است. از این به بعد انتصاباتِ انتخابات نما را تحریم کنید و نتیجه آن را ببینید. در حال حاضر و با وضعیتی که شما بهتر از من می دانید، این حد اقل کاری است که می شود انجام بگیرد. و این عمل آگاهان و فعالانه زمینه عمل های بعدی برای استیفای حقوق خویش می شود.
محمد جعفری ۲۰ بهمن ماه ۹۸
لینک مقاله «شرکت در انتخابات، یعنی بیعت و تجدید بیعت با نظام مطلقه»
در انقلاب اسلامی
لینک در گویا:
https://news.gooya.com/2020/02/post-35400.php
شرکت در انتخابات، یعنی بیعت و تجدید بیعت با نظام مطلقه
قبل از هر چیز این نکته را یادآور شوم که اینجانب نه برای کسی نسخه می پیچم و نه برای مردم تکلیف تعیین می کنم. فقط به عنوان یکی از آحاد ملت ایران نظر و تحلیل و فهم خودم را از شرکت در انتصاباتِ انتخاب نما که مبتنی بر تجربه آموخته شده است برای هموطنان خود بیان می کنم.
خامنه ای با وقاحت و صراحت می گوید: «حضور شما نشانه همدلی با نظام » است و برای «تجدید بیعت با نظام» بپای صندوقهای رأی بیائید. بیعت از سنخ رأی دادن و انتخاب وکیل برای حق حکمیت خویش و به کرسی نشاند حاکمیت خویش نیست. بیعت کردن با کسی و یا حکومتی یعنی دست پیمان دادن و عهد بستن با آن کس و یا حکومت که بعد از بیعت کردن تابع و مطیع او باشد و حق چون و چرا و اعتراض هم ندارد. و بعد از بیعت کردن وظیفه بیعت کنندگان تمام است و حکومت هم هر طور صلاح دید عمل می کند و شما هم باید ساکت و آرام مطیع نظام و حکومت باشید. این است معنی بیعت و تجدید بیعت با نظام.
آیا هر گز از خود پرسیده اید چرا خامنه ای می گوید برای «تجدید بیعت با نظام» بپای صندوقهای رأی بیائید؟ برای روشن شدن چرائی آن شما را به روزی می برم که خامنه ای به عنوان رهبر به ملت ایران تحمیل شد. در حقیقت مجلس خبرگان رهبری و سایر مسئولین در آن روز با وی بیعت کردند. توضح اینکه چند سال پیش نواری که از مجلس خبرگان رهبری افشا شد، (۱) مشخص کرد که در آن روز برای خامنه ای بیعت گرفته شده است. خامنه ای خود در آن مجلس گفت:«واقعاً باید خون گریست بحال جامعه اسلامی که احتمال رهبری کسی مثل بنده در آن مطرح بشود» خود اعتراف میکند « لایق این مقام نیست.» و آقایان عضو شورای رهبری میدانند که او لایق این مقام نیست. وی به درستی اشاره میکند که انتخاب من برای رهبری« رهبری صوری خواهد بود. نه رهبری واقعی. خوب من نه از لحاظ قانون اساسی و نه ازلحاظ شرعی برای بسیاری ازآقایان حرفم حجت نیست.حکم حرف رهبر را ندارد.» و« حجیّت قول رهبر در صورتی است که آن کسی که میخواهد به حرف او عمل کند، باید او را فقیه و صاحب نظر در امور دین بداند. خوب الآن تو همین جلسه چند نفر آمدند، صحبت کردند، تصریح کردند که بنده صاحب نظر نیستم. » بعد از آن چند نفری داد زدند:«بعد از رهبر شدن قبول میکنند». باز خامنهای میگوید: «بعد ازرهبرشدن، نه آقا!» باز چند نفری بدون اجازه گرفتن با یکی دو جمله میگویند میشود. « و ما که نمیخواهیم از شما تقلید بکنیم». آقای خامنهای:«میگوید بحث تقلید نیست، بحث حکم است». و این همان چیزی است که بعدها مبنای «حکم حکومتی» شد. شاید در آن زمان برای کسی،این سئوال اساسی مطرح نشد: با وجود آنکه از قبل رهبر شدن خامنهای، طراحی شده بود، چرا بر زبان او چنین اعترافاتی جاری شد؟ علت اصلی این گفته خامنه ای این بود که وقتی او بر کرسی رهبری تکیه زد، رأی دهندگان خود را ملزم به اطاعت از او ببینند. هر اقدام او را تصدیق کنند و حق مخالفت با موضعی که او میگیرد را از خود سلب کنند. چون میدانند بکسی رأی میدهند که هیچ یک از صلاحیتها را ندارد، در علن، او را صاحب همه صلاحیت ها بشناسند تا کسی نگوید با وجود عدم صلاحیت و اعتراف خود او به نداشتن صلاحیت، چرا به او رأی دادید. این رأی از قماش بیعت و از قماش سرسپردگی است. او و هاشمی رفسنجانی رأی دهندگان را در موضع سرسپرده قرار داده و با جوّ ارعابی که ایجاد کرده بودند، مجلس خبرگان را ناگزیر از تن دادن به سرسپردگی کردهاند. به این دلیل، از آن روز تا امروز، مجلس خبرگان، خود را تحت و نه فوق رهبر تعریف میکند و در تابعیت محض از آقای خامنهای است.
نظر به اینکه بدون همراهی و همیاری احمد آقا و دروغ هایش امکان رهبر کردن خامنه ای وجود نداشت. برای سوء استفاده و راضی کردن احمد جهت شرکت در این بازی راه حلِ محلل را برای پیشبرد هدف که تصاحب کردن رهبری است انتخاب می کنند، بدین معنی که آقای خامنه ای برای رهبری نقش محلل را بازی کند و بعد که زمینه مساعتد تر شد و برای احمد آقا از یک و یا دو مجتهد جیره خوار، درجه اجتهادی گرفته شد، آنوقت محلل کنار رفته و به اصطلاح «حق به حقدار می رسد » و با این طرفند، احمد آقا نقش خود را به خوبی بازی کرد و آن ۶۰ نفر هم که به رهبری موقت رأی داده اند و رفسنجانی در ۱۵ مرداد ۶۸، خود تصریح کرده است که: « در رأی گیری گذشته تصریح کرده بودیم که رهبری موقت است ». و این همان شگردی است که به احتمال زیاد، احمد آقا با آن اغفال شده که رهبری موقت است و آقای خامنه ای نقش محلل را بازی می کند و بعد از آماده شدن زمینه نوبت رهبری او فرا می رسد. و بدین ترتیب چون رفسنجانی احمد آقا را در باند خود دارد و او قادر است همه آنچه ضرورت دارد همراه با چوب استبداد، به نام خمینی از زبانش جاری شود و شرایط را برای رهبری خامنه ای به عنوان محلل آماده می کنند. اما این نوار نقش رفسنجانی و کارگردانی او را بر همگان آشکار کرد. رهبرکردن آقای خامنهای را او پیش از مرگ آقای خمینی، زمینه سازی کرده و مجلس خبرگان را او در تحت منگنه، به رأی دادن به آقای خامنهای مجبور کردهاست. لذا آقای رفسنجانی در تمامی جنایات و فسادها که این چند دهه به دست آقای خامنهای و ایادی او واقع شدهاست، شریک است. چه ما دوست داشته و چه نداشته باشیم و ولو بخواهیم از او حرّ بسازیم، او شریک و سهیم است. حقیقت را بخواهید جرم آقای رفسنجانی از دید من، بسیار سنگینتر از جرم آقای خامنهای است. زیرا این اوست که با وجودی که می دانسته که او شایستگی لازم را ندارد، یک چنان آدم فاقد صلاحیت و ضعیفی را بر مردم تحمیل کردهاست. البته به خیال اینکه چون آقای خامنهای ضعیف است، امور کشور در دست او باقی خواهد ماند. او از تجربه تاریخ درس نگرفته بود و نمیدانست که وقتی اهرمهای قدرت در دست کسی جمع شد، اولین کسی که فدا میشود، آن کسی است که نردبان قدرت شدهاست. و اگر از این زاویه به کشتن احمد آقا و رفسنجانی نگریسته شود، معلوم می شود که کشتن احمد آقا و رفسنجانی هر دو برای حفظ انحصارقدرت ضرورت داشته است.
هم رفسنجانی که نقش کارگردانی را داشته و هم اعضای شورای خبرگان رهبری به خود و ملت ایران خیانت کردند. حتی آن ۱۴ نفری هم که رأی به رهبری خامنه ای ندادند، چون به موقع خود صاحبان حق و ملت ایران را از جریان ما وقع مجلس خبرگان مطلع نکردند به نوعی به وطن خود و خود و ملت ایران خیانت کردند. اگر آن روز، آنها و کسان دیگر که مسئول بودند، حقیقت را می گفتند و یا اسناد را مخفی نمی کردند و آن را منتشر می کردند، و مردم از حقایق مطلع می شدند، بعید می دانم جامعه اجازه می داد که چنان دیکتاتوری ولایت مطلقه ای به حاکمیت خود ادامه دهد و کشور به سمتی که رفت می رفت؟ پس وقتی در آن روز مجلس خبرگان رهبری به خامنه ای به عنوان رهبر بیعت کرد و سر سپرده شد. به این دلیل، از آن روز تا امروز، مجلس خبرگان، خود را تحت و نه فوق رهبر تعریف میکند و در تابعیت محض و سر سپرده خامنهای است. و به این علت است که خامنه ای می گوید: برای «تجدید بیعت با نظام» بپای صندوقهای رأی بیائید.
بنابر این شرکت در انتخابات، انتخاب نیست و بیعت و تجدید بیعت با نظام مطلقه است و با رأی دادن که وسیله ای برای به دست گیری حق حاکمیت خود است تفاوت اساسی و فاحشی دارد. آیا این رژیم مطلقه برای کسی حق حاکمیت می شناسد؟. رژیمی که قوه قضائیه که بایستی مستقل و ضامن اجرای عدالت در کشور باشد را به دست ابراهیم رئیسی یک جنایتکار تاریخی مسلم می سپارد که می گوید هر کسی رأی ندهد دشمن است و هدف اصلی اول و آخر حفظ نظام است، چنین دستگاه قضائیه یعنی دستگاه سرکوب. آیا چنین دستگاهی برای کسی حق حاکمیت می شناسد. خوب وقتی شما حق حاکمیت ندارید، به چه می خواهید رأی بدهید؟ رأی دادن یعنی اینکه کارگزاران این رژیم را که شورای نگهبان تعیین و مشخص کرده است تأیید کنید و از خود سلب حق و صلاحیت نمائید این یعنی بیعت و تجدید بیعت با رژیم. از همان روزی که خامنه ای را با توطئه، دروغ و صحنه سازی رهبر کردند، با بیعت همراه بود. اگر آن روزها هم نمی دانستید، حال می دانید که شرکت در انتخابات قلابی رژیم بیعت است و نه انتخاب.
شرکت در انتخابت یعنی تثبت حکومت یعنی بیعت با حکومت یعنی اینکه هر کسی باید صدایش را پس از رأی دان خفه کند. مگر تا به حال در به این پاشنه نچرخیده است؟
اگر شما در انتخابات شرکت نکنید اجازه نمی دهید که شخصیتی گوش بفرمان مانند جواد ظریف بیاید و در دنیا در مقابل دوربینها و خبرنگاران خارجی بنشیند و چنین دروغ هایی بنام شما بر زبانش جاری شود و بگوید: « اگر مردم ما را قبول نداشتند در انتخابات شرکت نمی کردند» و یا اینکه «ما خودمان انتخاب کردیم که این جور زندگی کنیم»
شرکت در انتخابات یعنی اینکه خامنه ای را که در بد ترین وضع استیصال قرار گرفته و تلاش می کند که بار دیگر مردم را فریب دهد، نجات دادن. بدانید خامنه هر بار که قدرتش را تثبیت می کند جنایت و انتقام گیری اش شدت پیدا می کند. این را باید به تجربه تا به حال دیده باشید
این رژیم کشور ایران را، کشوری که فتح کرده است می داند و آنچه هم در کشور است را غنائم خود می داند. اگر چه از ترس مردم چنین حرفی را بر زبان جاری نمی کنند و لی در عمل تا به حال در طول این چهل چنین کرده است و رأی دان شما یعنی اینکه قبول دارید که کشور توسط این حکومت فتح شده است.
در این حکومت و رژیم مهم نیست که شما موافق و یا مخالف هستید، هر موقعی که لازم شد، شما سرکوب و کشتار راه خواهد انداخت، کشتار سال ۸۸ را دیدید، کشتار بهمن ۹۶ و کشتار آبان ۹۸ را هم شاهدید. زدن هواپیمای اوکراینی را هم دیدید که وقتی از دید رژیم لازم باشد، حکومت تصمیم می گیرد به کشتار دست بزند. و حتی لازم نمی بیند که غذر خواهی خشک و خالی از ملت بکند. حتی در قضیه زدن هواپیمای اوکراینی دیدید کسی حق ندارد بگوید چه اتفاقی افتاده است و یا دارد می افتد. شما با یک چنین حکمتی سرو کار دارید پس رأی دادن تثبیت چنین حکومت جبار و ظالمی است .
دینداران باید بدانند که موافق آموزه های دینی هر کسی به ظالم کمک کند شریک در ظلم است و هر کسی در مقابل ظالم سکوت کند شریک در ظلم است و هر کسی با ظالم همراهی کند شریک در ظلم است. اگر به این آموزه ها اعتقاد دارید، بدانید شرکت در انتخابات به ظلم و ظالم کمک کردن است. و بدانید هر اقدامی و هر رأیی که باعث تقویت این حکومت بشود، خیانت و کمک به ظلم و جنایت و حد اقل تأیید ظلم و جنایت است. آن ها می گویند بروید پای صندق ها و رأی بدهید به شما و خود دروغ می گویند:
اصلاح طلبانی که می گویند ما در تهران لیست نماینده نمی دهیم اما مردم با حضور پر شور خود در انتخابات شرکت کنند، ایا این باج دادن به خامنه ای نیست؟
حسن روحانی که خود از عناصر سرکوب در این کشور است با وجود که می گوید انتخابات انتصابات است ولی در عین حال می گوید«با صندوق رأی قهر نکنید» وقاحت تا این حد جز از آخوند از کس دیگری بر نمی آید.
روحانی و اصلاح طلبان و خامنه ای همه نظرشان بر این است که برای حفظ نظام باید مردم را سرکوب کرد و از سفره انقلاب خورد. آیا در طول این چهل سال به غیر از این، کار دیگری کرده اند. خورده اند و به کشتار داغ و درفش و خفه کردن مردم پرداخته اند.
حقارت را ببینید که تا کجا است: آقای محمد خاتمی کسی که با این همه فشار روبرو است باز هم می گوید بروید و برای حفظ نظام در انتخابات شرکت کنید. او می گوید که اگر نظام از بین برود همه ما ضرر می کنیم، چقدر باید آدم حقیری باشد. کسی که روز روشن ظلم ستم و جنایت به مردم را می بیند و می گوید بروید و رأی بدهید. جز این است که مردم را فریب می دهد؟
کسانی که می خواهند خود و دیگران را فریب بدهند می گویند که چه ما شرکت بکنیم و چه نکنیم رژیم آمار غلط می دهد و می گوید ملت در انتخابات شرکت کرد. ابدا اگر شما شرکت نکنید چنین چیزی ممکن نیست. در شرایط موجود و به برکت فضای مجازی هر کس می تواند خود یک خبرنگار جهانی باشد. خود خبر بگیرد، فیلم بگیرد و منتشر کند در چنین فضائی اگر مردم شرکت نکنند، حکومت قادر نیست که به اندازه وسیع تقلب کند. اولاً نمی تواند آمار بدهد. ثانیاً اگر هم آمار بدهد چون خودشان می دانند که دروغ است اعتماد به نفسی که لازم دارند پیدا نخواهند کرد. این حرفهای دروغ را باور نکنید. وقتی خامنه ای می بیند که مردم به پای صندوقها نیامدند. اگر هم آمار بدهد چون می داند که آمارش ساختگی و دروغ است، سرشگسته می شود و اعتماد به نفس پیدا نخواهد کرد و آن را از دست خواهد داد. و از همه مهمتر لباس ترس از تن به در آورده و به قدرت و نیروی تغییر در خود واقف می شوید. پس از این وسوسه که بعضی ها راه می اندازند که اگر من رأی ندهم دیگران رأی میدهند، کنار بگذارید. آیا حد اقل نمی خواهید که در جنایت و ظلم و جور چنین رژیمی دستتان پاک و مبری باشد؟
با تحریم وسیع و گسترده انتصاباتِ انتخاب نما، به مردم دنیا خواهید گفت که ما ملت زنده ای هستیم و سرسپرده رژیم نیستیم و به این رژیم سرکوبگر مطلقه نه می گوئیم.
اگر بخواهیم که دنیا بفهمد که ملت ایران با حکومت ایران متفاوت است کم هزینه ترین، آرام ترین مسالمت آمیز ترین و سالمترین راه شرکت نکرد ن در انتخابات است.
تحریم انتخابات عین فعالیت است یعنی اینکه وقتی شما انتخابات یک چنین رژیم قلابی را تحریم می کنید، بطور اتوماتیک رأی بر ابطال رژیم می دهید و بر حق حاکمیت خود صحه می گذارید.
اگر دست به دست هم بدهید و تصمیم بگیرید و حکومت را در انظار جهانیان رسوا کنید، موفقیت بزرگی نصیب خود کرده اید. در اثر این شرکت نکردن شما، شاید حکومت و نظام و رهبری کمی به خود آید و در اعمال و کردار خود تجدید نظر کند. و اگر هم تجدید نظر نکرد، نیروی جمعی شما قدرت می گیرد و به شما امکان می دهد که به قدرت و توان خود بیشتر آگاه شوید و آن را زمینه ای برای اقدام های بعدی خود کنید و در مواقع لزوم آن را به کار گیرید.
امید است که ملت ایران تصمیی تاریخی بگیرد و به مردم جهان نشان بدهد که این رژیم را نمی خواهد و مورد قبول شما ملت نیست.
محمد جعفری ۲۵ بهمن ۹۸
نمایه:
https://www.youtube.com/watch?v=WlnJ7ijJUMQ&t=6s
لینک د ر انقلاب اسلامی
شرکت در انتخابات یعنی صحه گذاشتن بر اشغال کشور
خامنه ای گفت: «اگر ایران را دوست دارد باید پای صندوق رأی بیاید». ای ملت بزرگ ایران اگر در حقیقت ایران را دوست دارید و می خواهید که ایران پا بر جا بماند، تا هنوز چیزی از آن باقی مانده است، فعالانه و آگاهانه در انتخابات شرکت نکنید. جای شک و شبهه نیست که این نظام و این حکومت و بویژه رهبری آن از نه تنها از ملت بیگانه است بلکه با ملت ایران به مانند یک کشور فتح و اشغال شده عمل می کند. و کشور فتح و اشغال شده نه در قرن بیست و یکم، بلکه به مانند قرون وسطی و هفتم و هشتم بعد از میلاد.
این رژیم کشور ایران را، کشوری که فتح کرده است می داند و آنچه هم در کشور است را غنایم خود می داند. اگر چنین حرفی را بر زبان جاری نمی کند از ترس است و از مردم تقیه می کند. شما در عمل تا به حال در طول این چهل سال ندیده اید که با شما و مردم چنین عمل کرده است؟ و رأی دان و شرکت شما در انتصاباتِ انتخاب نما یعنی اینکه قبول دارید که کشور توسط این حکومت فتح شده است. و حقیقت را هم همین است که روحانیت غاصب بی دین کشور ما را اشغال کرده اند.
اینکه می گویم که اینان با ملت ایران به مانند کشور فتح شده عمل می کنند، از خودم در نیاورده ام بلکه نتیجه عمل چهل سالانه این نظام ستمگر چنین می گوید و ثانیاً در همان اوایل انقلاب من خود شاهد بودم که وقتی دو کمیته مختلف بر سر تصاحب پارک خیامی با هم درگیری و برخورد پیدا کردند یکی می گفت: «این محل غنیمتی من است » و آن دیگری می گفت : «محل غنیمتی من است» و ثالثاً بارها از بعضی از زعمای روحانی شنیده شده است که بر زبان آورده که ما ایران را مسلمان کرده ایم و این یعنی اینکه کشور ایران توسط اینان فتح شده و بعد هم اینان ملت را مسلمان کرده اند. بنابر این کشوری که فتح شده، ساکنان و ملت کشور فتح شده چه حقی دارد که به فاتحین و اشغالگران بگویند که چرا چنین و چنان می کنید و یا دست به این عمل و آن عمل نزنید.
در چنین وضعی و با چنین رژیم ستمگری، شرکت در انتخابات و رأی دادن یعنی اینکه صحه گذاشتن بر غارت گروهی اشغالگر و فاتح. آیا در طول این چهل سال به تجربه در نیافته اید؟ که اینان به مانند اشغالگران با ملت ایران رفتار کرده اند؟
این رژیم حق غاصب ولایت مطلقه حاکمیت را از شما سلب کرده است. حقوق و آزادی ذاتی و خدا دادی را از شما سلب کرده و به مانند صِغار و مجانین با شما رفتار می کند. آیا فاتحین و اشغالگران با مردم چنین عمل نمی کنند؟
یک رژیم غاصب، اشغالگر و فاتح، برایش مهم نیست که شما موافق و یا مخالف هستید، هر موقعی که لازم شد، و یا صدایی از شما در آمد و حقی از حقوق خود را از آن طلب کردید، شما سرکوب و کشتار راه خواهد انداخت، کشتار آبان ۹۸ را هم دیدید. بعد از ترور آشکار قاسم سلیمانی مشاهده کردید که چه رجز خوانی ها که نکردند؟ که ما انتقام می گیریم، انتقامی سخت و کوبنده می گیریم این رژیم اشغالگر چنان رژیمی است که وقتی برای خوراک داخل کشور و برای حد اقل عمل برای پاسخگوئی به رجز خوانی های خود، خواستند که به قول خودشان از آمریکا انتقام بگیرند و یا سیلی به آمریکا بزنند، قبلاً از طریق دولت عراق به آمریکائی ها اطلاع داده شد که ما دو پایگاه نظامی آمریکا را می زنینم و آنها هم قبل از موشک زدن به پناهگاهای خود رفتند و اینان موشک را به پایگاه تخلیه شده زدند. اما با وجود این، از ترس اینکه ممکن است آمریکائی در صدد حمله باشند، شاید به احتمال زیاد پروازها هواپیمای مسافری را ممنوع نکردند که به عنوان سپر انسانی از آن استفاده کنند. در قوانین و در عرف معمول است که وقتی شما احتمال قریب الوقوع حمله ای نظامی می دهید و در حال آماده باش نظامی و جنگ هستید، پرواز هواپیماهای مسافری تا اطلاع ثانوی را قطع می کنند و به آن ها اجازه پرواز داده نمی شود. ولی اینان اینها در عمل با زدن هواپیمای اوکراینی از ملت ایران انتقام گرفتند. و با زدن دو موشک هواپیما را با ۱۷۶ سرنشین ساقط کردند. وسیلی را بر ملت ایران زده شد. و از همه اینها مصیبت بار تر شما در مصاحبه ها و تلویزیونی دیدید که وقتی روحانی وقتی در مورد می خواهد تعداد کشته شدگان آبان ۹۸ صحبت می کند با خنده بر لبان صحبت می کند و بدون اینکه آماری بدهد می گوید که آمارهای داده شده دروغ است. ای ملت بزرگ ایران شما چه در قضیه کشتار آبان ۹۸ و چه در قضیه زدن هواپیمای اوکراینی دیدید کسی حق ندارد بگوید چه اتفاقی افتاده است و یا دارد می افتد. شما با یک چنین حکومتی اشغالگری سرو کار دارید پس رأی دادن تثبیت چنین حکومت جبار و ظالم است . در یک چنین رژیم ستمگری با چنین طرز تفکری و عملکردی، انتخابات و رأی دادن درست مثل این است که دزدان مسلح برای غارت اموال به منزل شما می آیند، و با اسلحه شما را تهدید می کنند که از سر جای خود تکان نخورید. شما هم از ترس کشته نشدن، تکان نمی خورید تا آن ها تمام اسباب و اثاثیه قیمتی را که دارید بر می دارند و در حالی که می خواهند از منزل شما خارج شوند، شما صدا می زنید که مقداری پول و یا گردن بند طلا هم در آن گنجه هست، آن را هم بر دارید. حال خانه شما یعنی کشو شما غارت شده است و تنها آن گردن بند طلا یعنی یک رأی دادن برای شما مانده و شما خود با شرکت در انتخابات آن را به غارتگران تسلیم می کنید و هر عقل سلیمی می داند که این عمل یعنی اینکه شما به عمل غارتگران صحه می گذارید و در ظلم و جنایت آن ها به نسبت همین صحه گذاشتن شریک و سهیم هستید.
حتی اگر قبول نداشته باشید که این رژیم، رژیمی اشغالگر و فاتح است، رژیم که مانند صِغار و مجانین با ملت رفتار می کند و آن آنها بیعت و«تجدید بیعت با نظام» طلب می کند، رأی دادن یعنی اینکه کارگزاران این رژیم را که شورای نگهبان تعیین و مشخص کرده است تأیید کنید و از خود سلب حق و صلاحیت نمائید این یعنی بیعت و تجدید بیعت با رژیم. از همان روزی که خامنه ای را با توطئه، دروغ و صحنه سازی رهبر کردند، با بیعت همراه بود. اگر آن روزها هم نمی دانستید، حال می دانید که شرکت در انتخابات قلابی رژیم بیعت است و نه انتخاب.
خامنه ای با وقاحت و صراحت می گوید: برای «تجدید بیعت با نظام» بپای صندوقهای رأی بیائید. بیعت از سنخ رأی دادن و انتخاب وکیل برای حق حکمیت خویش و به کرسی نشاند حاکمیت خویش نیست. بیعت کردن با کسی و یا حکومتی یعنی دست پیمان دادن و عهد بستن با آن کس و یا حکومت که بعد از بیعت کردن تابع و مطیع او باشد و حق چون و چرا و اعتراض هم ندارد. و بعد از بیعت کردن وظیفه بیعت کنندگان تمام است و حکومت هم هر طور صلاح دید عمل می کند و شما هم باید ساکت و آرام مطیع نظام و حکومت باشید. این است معنی بیعت و تجدید بیعت با نظام.
اینکه خامنه ای تا این حد التماس می کند «مردم برای آبروی نظام و امنیت کشور میآیند. شاید کسی از بنده خوشش نیاید اما اگر ایران را دوست دارد باید پای صندوق رأی بیاید». و برای «تجدید بیعت با نظام» بپای صندوقهای رأی بیائید و یا «برای حفظ آبروی نظام جمهوری اسلامی» و چون«پای آبروی نظام در میان است» بیائید و «حضور شما نشانه همدلی با نظام است» اما در عین التماس کردن برای شرکت در انتخابات خط و نشان هم کشید و گفت: «نگوئید انتخابات مهندسی شده و انتصابات است» یعنی اینکه اگر چنین کردید، منتظر عواقب عمل خود باشید.
تمام این التماس ها برای این است که به جهانیان بگوید که ملت با ما است و ما ملت را پشتیبان و همراه خود داریم و شما ملت ما را نشناخته اید. پس ای ملت بزرگ ایران اگر دست به دست هم بدهید و تصمیم بگیرید و حکومت را در انظار جهانیان رسوا کنید، موفقیت بزرگی نصیب خود کرده اید. تحریم انتخابات نه تنها عین فعالیت است یعنی اینکه وقتی شما انتخابات یک چنین رژیم اشغالگر قلابی را تحریم می کنید، بطور اتوماتیک رأی بر ابطال آن می دهید و بر حق حاکمیت خود صحه می گذارید.
با شرکت نکردن وسیع خود انتخابات اجازه نمی دهید که شخصیتی گوش بفرمان مانند جواد ظریف بیاید و در دنیا در مقابل دوربین ها و خبرنگاران خارجی بنشیند و چنین دروغ هایی بنام شما بر زبانش جاری شود و بگوید: « اگر مردم ما را قبول نداشتند در انتخابات شرکت نمی کردند» و یا اینکه «ما خودمان انتخاب کردیم که این جور زندگی کنیم»
آن هائی که به شما می گویند، شرکت نکردن در انتصاباتِ انتخابات نما یک عمل منفعلانه است، به خود و شما دروغ می گویند. شما که تا به حال در انتخابات شرکت کرده اید و در تجربه دیده اید که نتیجه ای جز داغ و درفش و کشور را در ورطه نابود قرار دادن برایتان در بر نداشته است. از این به بعد انتصاباتِ انتخابات نما را تحریم کنید و نتیجه آن را ببینید. در حال حاضر و با وضعیتی که شما بهتر از من می دانید، این حد اقل کاری است که می شود انجام بگیرد. و این عمل آگاهان و فعالانه زمینه عمل های بعدی برای استیفای حقوق خویش می شود
اگر بخواهید که دنیا بفهمد که ملت ایران با این حکومت اشغالگر متفاوت است کم هزینه ترین، آرام ترین مسالمت آمیز ترین و سالمترین راه شرکت نکرد ن در انتخابات است. امید است که ملت ایران تصمیمی تاریخی بگیرد و به مردم جهان نشان بدهد که این رژیم اشغالگر را نمی خواهد و مورد قبول ملت نیست.
در هر حال من در آن حد و اندازه نیستم که برای مردم تعیین تکلیف کنم. آدمی در هر اندازه و حدی هم که باشد، فقط باید آنچه را که می داند و یا می فهمد به اطلاع دیگران برساند اینکه بدان عمل می شود و یا نمی شود به دیگران بستگی دارد ولی مایلم که تجربه های آموخته شده ام را برای هموطنان خود بیان می کنم. اما تصمیم با شما و امر امرِ شما است.
محمد جعفری ۲۹ /بهمن/۹۸