روز پنجشنبه اول اکتبر ۲۰۰۹، مذاکرا ت کشورهای ۵+ا با ایران در ژنو آغاز شد، اما نتایج اعلام شدۀهمین اولین جلسه مذاکرات، بر اهل خرد و وارد به چنین مذاکراتی چندان جای شک باقی نمی گذارد که توافقها از مدت ها پیش مشخص شده بودند و در حقیقت این مذاکرات برای آشکار گردانیدن توافقهای پشت پرده و از پیش تعیین شده بود. از نتایج اعلان شده بوسیلۀ بارک اوباما و هیلاری کلینتون و بعضی از روزنامه های آمریکا و اروپا و طرفهای ایرانی، نشان از آشکار ساختن توافقهای از قبل تعیین شده است است زیرا:
ایران سه دهه است که برای استمراراستبداد ولایت فقیه و قلع و قمع کردن مخالفین و دگراندیشان خود بحران سازی و خارجی کردن مسائل داخلی ایران را اساس سیاست داخلی و خارجی خود قرار داده و در حقیقت برای مشروعیت بخشیدن به چنین سیاست خانمان براندازی است که آمریکا را در ظاهردشمن شمارۀ یک خود قلمداد کرده است، اما در باطن با اجرای چنین سیاستی آمریکا را محور سیاست خود قرار داده و بدینطریق استقلال سیاسی کشور را برای ادامۀ استبداد از بین برده است و هر مسئله ای در این مدت پیش آمده و یا آورده اند، مانع حل به موقع آن شده اند تا اینکه سرانجام منجر به نوشیدن جام زهر شده اند. آیا می شود که انسان عاقل و بالغ با کشوری دشمن باشد و سیاستهای خود را جوری تعیین کند که بیشترین بهره را به آن کشور رسانده باشد؟
– به منظور تحمیل دیکتاتوری بر ملت ایران، دیدار و مذاکره مهندس بازرگان با برژینسکی در الجزیره درآبانماه ۱۳۵۸ را بهانه قرار داده و با گروگان گیری و حمله های متفاوت به او و دولت موقت، به شخصیت زدائی و حذف نهضت آزادی از صحنۀ سیاسی کشور پرداختند.
– مسئلۀ بحران گروگان گیری را در سال ۵۸ و ۵۹ به جائی بردند که سرانجام بنام « بیانیه الجزایر» به قرارداد اسارت باری که مشابه قرارداد وثوق الدوله ارزیابی شد، تن دادند و ضرر عظیمی به ملت ایران و بهرۀ عظیمی را عاید آمریکا و هم پیمانان آنها گردانیدند.
– جنگ عراق علیه ایران را به مدت هشت سال به نفع دولتهای آمریکا و انگلیس و اسرائیل و منافع غرب موافق اسناد موجود ادامه دادند. بارها در طول زمان، مسئولین این کشورها خود اذعان کرده اند که این جنگ هیچ برنده نداشت و ادامۀ آن به مدت هشت سال به نفع آمریکا و انگلیس و اسرائیل و منافع غرب بود. ( مصاحبه اخیر سفیر سابق انگلیس در عراق با بی بی سی فارسی)
– در حالی که در طول سی سال با تحمیق بخشی از مردم ساده و بی غل و غش، مرگ بر آمریکا را شعار اصلی گردانیده و در طول همین مدت بخش عظیمی از واردات خود را به قیمت حد اقل ۲۰ % گرانتر از کشور ثالث تهیه کرده، از این طریق هم به آمریکا و هم به کشورهای ثالث اقمار آمریکا بهره رسانیده اند.
– بر اثر همان سیاست غلط و مواجه شدن با تحریمهای مختلف، وسایل مورد نیاز بخشهای مختلف صنعتی وکشاورزی وغیره را از طریق واسطه ها و دلالها با قیمتهای بسیار بالاتر از نرخ معمول جهان خریدار کرده و از این طریق به غربی ها بهره رسانده و از کیسۀ ملت بیچاره خرج کرده اند. همۀ این شعارهای تو خالی مرگ بر آمریکا و کاخ سفید سیاه شده است.، برای اغفال تودۀ نا آگاه از مسائل سیاسی است که در عین حال و از پشت پرده و با واسطه های گوناگون و به طرق مختلف مذاکره با آمریکائی ها در زمینه های مختلف خرید وسائل یدکی نظامی و صنعتی، مسائل عراق، افغانستان و…ادامه داشته است.
و اکنون بیش از هفت سال است که بحران هسته ای محور سیاست داخلی و خارجی ایران شده است و تنها بهره ای که برای ایران و ایرانیان داشته، باج دادن به این و آن کشور برای حمایت از این مسئله ساختگی بوده است. در زمان ریاست جمهوری خاتمی آمریکا و دولتهای غربی خیلی بهتر و با شرایط مساعد تر مایل بودند که با ایران کنار بیایند اما نظر به اینکه هدف به اصطلاح اصولگرایان حذف اصلاح طلبان و یک کاسه کردن قدرت و حاکم گردانیدن حکومت نظامی – امنیتی بود، مانع شدند که مسئلۀ غنی سازی اورانیم از راه صحیح خود حل شود. در هفت سال گذشته به خاطر وجود این مسئله و برخورد ناصحیح با آن در سطح جهان و فقط به خاطر بحران سازی، حرفهای حساب نشده و مفت وبی منطق، ایران را مواجه با تحریم های متفاوتی گردانیده که نهایتا این ملت ایران است که بار سنگین آن را باید بر دوش خود تحمل کند. هم جهانیان و هم خود ملت ایران می داند که در عرض ده سال گذشته چه باجهای سنگینی به روسیه و چین و… در قبال این مسئلۀ پرداخت کرده اند و هنوز هم باید بپردازند.
سران رژیم ولایت فقیه جمهوری اسلامی، همان گونه که از طریق بدعت ولایت فقیه، بنام اسلام قدرت را قبضه کرده اند، از رهبرش گرفته تا رئیس جمهور و… دست گوبلز را در دروغگوئی از پشت بسته اند. زمانی به صحت این حرف من پی خواهید برد که شما حرفهای مختلف آن ها را در مورد مسئله ای خاص در طول یک سال، کنار هم بگذارید. اصلاً چرا حرفهای یکسال؟، کافی است در حرفهای دو ماه و یا حتی یک ماه آنان دقت کنید تا بر شما واضح گردد که اساس سیاست اینان بر دروغگوئی و اغفال نهفته است. مگر چند سال قبل در قبال پیشنهاد روسیه و غربی ها که با تشکیل کنسرسیومی با شرکت ایران، اورانیوم مورد نیاز ایران را در روسیه تغلیظ کرده و به ایران داده می شود و همین آقای احمدی نژاد چندین و چند بار به عناوین مختلف اعلان کرد که ما در ایران به کار غنی سازی اورانیوم ادامه خواهیم داد و در رابطه با کوچکترین قدمی به عقب نخواهیم نشست؟
حال چه چیزی تغییر کرده است که قبل از ختم مذاکرات اول اکتبر درژنو و قبل از اعلان نتایج رسمی بدست آمده، آقای محمود احمدی نژاد رئیس جمهور برخاسته از کودتای تقلب در انتخابات، در تهران اعلان کرد« که دستور کار دیگر در خصوص خرید سوخت برای رآکتور تهران است و ما نیازمند سوخت غنی شده ۷۵/۱۹ درصد هستیم.» محمود احمدی نژاد افزود: «ما حتی آمادگی داریم مواد ۵/۳ درصد را داده و آنها آن را ۷۵/۱۹ یا ۲۰ درصد غنی کرده و به ما تحویل دهند. در هر حال ما آمادگی خرید داریم و هرکس اعلام آمادگی کند از آنها خرید خواهیم کرد.»حتماً ایرانی ها و جهانیان فراموش نکرده اند که همین آقای احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوری چهار سال قبل خود بارها در برابر پیشنهاد غربی ها و روسیه که پیشنهاد کرده بودند که اورانیوم غنی شده مورد نیاز علمی و نیروگاه برق هسته ای ایران بوسیلۀ کنسرسیومی از چند کشور در روسیه تهیه شود، به شدت با آن مخالفت کرده بود و حالا خود اعلان می کند ما به چند شرکت خارجی پیشنهاد کرده ایم که اورانیوم غنی شده را از آنها خریداری کنیم. چه چیزی تغییر کرده و یا این دولت نامشروع از این همه بحران سازی در پی بدست آوردن چه اهدافی بوده است که حال از موضع گذ شتۀ خود عقب نشینی کرده است؟
به نظر من این رژیم در پی بدست آوردن دو هدف مختلف بوده و همۀ این بحرانسازی ها به منظور بدست آوردن این دو بوده است و اکنون زمانی عقب نشینی کرده که به خیال خود فکر می کند که به آن اهداف رسیده است. آن دو عبارتند از:
۱- یک کاسه کردن قدرت و برقراری حکومت نظامی – امنیتی و حذف بخشی از رژیم که بنام اصلاح طلبان مشهور شده اند.
۲- باوراندن به دولتهای غربی که کلید راه حل مشکلات فقط در دست با کفایت این دولت نهفته است و شناسائی و به تضمین گرفتن از آنها که در صدد تعامل با این دولت هستند و نه فروپاشی آن.
۳-
۱- آقای احمدی نژاد با در دست داشتن دستگاه رهبری ولایت فقیه و سازمانهای تو در توی مختلف، برای رسیدن به هر دو هدف فوق از سالیان قبل شروع به برنامه ریزی کرده بودند. حد اقل می شود گفت که این برنامه ریزی از زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی با قبضه کردن و یک کاسه کردن سپاه پاسداران، سیستمهای اطلاعاتی- امنیتی، نیروهای نظامی و انتظامی، ایجاد شبکۀ اطلاعاتی و کنترل در تمام سازمانهای لشکری و کشوری وسازمانهای تابعه را شروع کرده اند. و توانسته اند که حد اقل در رأس و قسمتهای حساس و تأثیرگذارهمۀ دستگاه های فوق، افراد خودی را بکارند و نامحرمان و غیر خودی را از آنها حذف کنند. بخش مهمی از آن را در زمان ریاست جمهوری خاتمی توانستند بدست بیاورند و با تقلب در آراء انتخابات ریاست جمهوری پنج سال پیش( یعنی دورۀ نهم) که بعد از اجرای تقلب، آقای کروبی و هاشمی رفسنجانی وقتی صدایشان به جائی نرسید، قریب به این مضمون، اولی اعلان کرد که دو ساعت خوابیدم، در صبحگاهان، پنج میلیون رأی مرا دزدیدند و دومی گفت من از این عمل تقلب «از شما فقط به خدا پناه می برم ..» ، که با سکوت آقای خاتمی و دولتش و صحه گذاشتن بر انتخابات، آقای احمدی نژاد را بر کرسی ریاست جمهوری نشاندند.
با قبضه کردن کرسی ریاست جمهوری، در طول چهار سال، آقای احمدی نژاد به پاکسازی تمامی ارگانهای دولتی و وزارتخانه ها، از آنچه که به زعم انحصارگران نا محرم نامیده می شد پرداخت و زمینه را برای تقلبی بزرگ آماده ساخت. اصلاح طلبان که به خیال اینکه اگر توده های ملت را به پای صندوقهای رأی بکشانند، امکان تقلب را از بین می برند، با بسیج مردم آن ها را به آمدن به پای صندوق رأی تشویق کردند و ملت هم که خود می خواست فقط از دست احمدی نژاد رهائی یابد به خیال این که حد اقل به ذره ای از حقوق خود خواهد رسید، به صحنۀ انتخابات آمد. غافل از اینکه تدارک کودتای انتخاباتی از پیش دیده شده است و فقط هدف کودتا گران کشاندن مردم به پای صندوق های رأی است و این نکته ای بود که اصلاح طلبان و مردم از آن غافل بودند.
با وجود اینکه در نظام ولایت فقیه به مردم به مانند “صغار”و”مجانین” نگریسته می شود، علیرغم این نکته رژیم در داخل و بویژه در خارج، نیاز به مشروعیت و یا به اصطلاح بیعت مجدد به خود داشت تا هم با این مشروعیت بتواند خود را از دست اصلاح طلبان خلاص کند و هم به دولتهای خارجی و به ویژه دنیای غرب، نشان دهد که مشروعیت ملت را پشت سر خود دارد و یک دولت مردمی که از آراء مردم برخاسته است می باشد. و ظاهراً با این انتخابات، رژیم ولایت فقیه این مسئله را حاصل شده می داند و بهمین علت است که در تمام محافل و مجالس تکرار می شود که در دنیا و در چه رژیمی جز رژیم ولایت فقیه جمهوری اسلامی ۸۵ در صد مردم در انتخابات شرکت می کنند. و آیا مردمی تر از نظام جمهوری اسلامی در دنیا وجود دارد؟
۲- در مورد نکتۀ دوم، از خلال مذاکرات اول اکتبر در ژنو و نتایج آن و سخنان آقای احمدی نژاد در مورد قبول خرید اورانیوم تغلیظ شده از کشور ثالث، به عیان آشکار می گرداند که قرار و مدارها از ییش تعیین شده اند زیرا:
الف- ملت ایران و مردم جهان همه می دانند که دولت ایران، دولت آمریکا را دشمن شمارۀ یک خود به حساب آورده و کاخ سفید و رئیس جمهور آمریکا را کاخ سیاه و شیطان بزرگ می نامیدند. وصدای مرگ بر آمریکایشان گوش فلک را کر کرده بود. حال چه اتفاق افتاده که یک مرتبه و به ناگهان همه چیز عوض شد و نمایندگان دو طرف علاوه بر مذاکره در جلسۀ نمایندگان کشورهای ۵+۱ با نمایندۀ آمریکا، در جلسۀ خصوصی نیز نمایندۀ ایران و آمریکا با هم مذاکره و تخت نرد بازی کرده اند. این عمل به تنهائی کافی است برساند که قرار و مدارها از پیش تعیین شده بوده است.
ب- تا به حال دیده نشده است که دو طرف با ظاهراً چنین دشمنی که سی سال مرگ بر آمریکا در ایران جاری بوده، و ظاهراً در هیچ موقعیتی طرف ایرانی حاضر نشده است که با طرف آمریکایی سلام و علیک کند، حال نه تنها تمام آن یخ ها آب شده بلکه در همان جلسۀ اول به نتایج مهمی نیز رسیده اند. این خود نیز دلیل دیگر است که قرار و مدارها از پیش تعیین شده بوده است.
ج- دولت ایران که تا قبل از این مذاکره مدعی بود که هرگز حاضر به مذاکره در باره انرژی هسته ای نیست و در بستۀ پیشنهادیش چنین چیزی ملحوظ نشده است، حال بعد از اولین دور مذاکرات، اعلان می کند که حاضر است اورانیوم خود را به کشور ثالث بدهد و از او اورانیوم تغلیظ شده خریداری نماید. علاوه بر آن تاریخ اجلاس مذاکرات بعدی را هم در فاصلۀ چند هفتۀ دیگر مورد تأیید قرار می دهد که بدون شک حکایت از وجود قرار و مدارهای از پیش را میدهد.
ه- برخورد رئیس جمهور آمریکا و سایر کشورهای غربی باز از قرار و مدارهای از پیش تعیین شده حکایت می کند. زیرا رئیس جمهور آمریکا به صراحت اعلام کرد که از قبل دو طرف با هم مذاکراتی داشته اند. علاوه بر این در همان روز مذاکرات ژنو، وزیر امور خارجۀ دولت کودتا، به واشنگتن سفر کرده که این هم درعرف دیپلماتیک در آمریکا غیر معمول است و خود از قرار و مدار از پیش تعیین شده حکایت می کند.
در زمان دولت خاتمی که از مذاکره و حتی تجدید روابط دو طرف به میان بود، از جانب اصولگرایان گفته شد که اگر لازم باشد خود مذاکره خواهیم کرد. و اکنون با آنچه اتفاق افتاده و نتایجی که در برداشته، نشانگر این است که پیش از انتخابات ریاست جمهوری با آمریکائی ها مذاکراتی صورت گرفته و قرار و مداری گذاشته شده است. طرفه اینکه بعد از آن تقلب و کودتای انتخاباتی که تعفن آن همۀ دنیا را پر کرد، آقای اوباما اعلان کرد که ما می خواهیم با ایران مذاکره کنیم و مهم نیست که چه دولتی بر سر کار می آید و این امور مسئلۀ داخلی ایران است. من گمان نمی کنم که از این روشن تر هم با زبان دیپلماتیک می شود مسئله ای را عنوان کرد.
با این عمل غربی ها و مذاکره با دولت کودتا به عنوان دولت مشروع و برخاسته از اردۀ ملت ایران، دست دولت کودتا را در تجاوزات بیشتر به حقوق ملت و تنگ تر کردن حلقه استبداد، باز می گذارد و این آن چیزی است که دولت ایران از پیش، خواهان آن بوده است.
باش تا صبح دولتش بدمد کین هنوز از نتایج سحر است
۱۲ مهر ۸۸ محمد جعفری ۴ اکتبر ۲۰۰۹